تاريخ‏گذارى تفسير موسوم به ابن‏عباس - صفحه 33

ريپين به نوشته فان اِس اشاره مى كند، اما در رد عقيده او مى گويد:
فان اِس اَسانيد موجود در نسخ چاپى كتاب را با هم مقايسه نكرده است. ۱
از اين سخن ريپين برمى آيد كه او با بررسى اَسانيد موجود در نسخ خطى و چاپى كتاب، به تعيين نام مؤلف و نيز به تاريخ گذارى تفسير الواضح رسيده است؛ گو اين كه وى در مقاله خود، از شيوه اى در تاريخ گذارى دفاع مى كند كه بنيادش را بايد بر «ملاك هاى ادبى» استوار دانست، نه اَسانيد. ۲ با مرورى بر «تحليل ادبى» ريپين از الواضح، از مشكلات موجود در رهيافت وى آگاه خواهيم شد.
تحليل ادبى تفسير در نخستين سوره كه ريپين انجام داده است هيچ كمكى به تعيين تاريخى قطعى براى تفسير نمى كند. ريپين با علم به اين كه «عناصر ادبى، به خودى خود، هيچ اطلاع تاريخى در اختيار نمى گذارند»، پيشنهاد مى كند اين عناصر را با ديگر آثارى كه تاريخ روشن و قطعى دارند، مقايسه كنيم تا بتوان به تاريخ مشخصى از آنها دست يافت. ۳ در بادى نظر، اين سخن، راه حلى مقبول و ممكن مى نمايد، اما بايد بپرسيم «تاريخ روشن و قطعى» آن آثار ديگر بر چه مبنايى استوار است؟ آيا صرفا ملاك هايى ادبى اند كه ريپين در تاريخ گذارى متون (كتاب ها) آنها را ترجيح مى دهد، يا مراد، اَسانيد و اطلاعات تراجم و زندگينامه اى است كه از نظر محققان شكاك، امورى مشكوك قلمداد مى شوند؟ ۴ تفاسيرى چون تفسير مقاتل، معانى القرآن فرّاء، جامع البيان طبرى و الوجيز واحدى نيشابورى (م 468 ق) ۵ ــ كه ريپين در كار مقايسه خود به آنها رجوع مى كند ــ هيچ يك، به صورت دست نوشته مؤلف در اختيار ما نيستند. انتساب اين آثار به مؤلفانشان مبتنى بر اِسناد (روايت) و اطلاعات منقول در كتب طبقات و تراجم است. اين امر بر سر رهيافت ريپين مشكلى جدى ايجاد مى كند كه وى به حل آن نمى پردازد. افزون بر اين، مقايسه اى كه وى ميان تفسير الواضح با تفاسير يادشده انجام مى دهد، لزوما به تعيين تاريخى حوالى سال سيصد هجرى منجر نمى شود. بر پايه تحليل ادبى، همان قدر مى توان اين تفسير را به نيمه نخست قرن سوم نسبت داد كه به نيمه نخست قرن پنجم يا حتى قرن نهم هجرى قابل انتساب است. به اين جا كه مى رسيم، ظاهرا چاره اى باقى

1.«Tafsïr Ibn `Abbas»، ص ۴۸، پانوشت ۲۹. بحث و استدلال فان اِس درباره عبداللّه بن المبارك دينورى از يك سو مبتنى است بر تفسيرى بى نام از مؤلفى گمنام (نسخه خطى كتابخانه بريتانيا، Or. ۸۰۴۹) كه وى آن را متعلق به حوالى سال چهارصد هجرى مى داند؛ و از سوى ديگر، بر نسخه اى از تفسير الواضح (نسخه خطى اياصوفيا، ۲۲۰ـ۲۲۲). [بعدها ]فان اِس در كتاب Theologie und Gesellschaft، ج ۴، ص ۷۴۲ اظهار تأسف مى كند كه ريپين به ريشه مسائلى كه در كتاب Ungenützte Texteمطرح شده، دست نيافته است. با اين همه، فان اِس نسبت به اين كشفِ ريپين تجاهل مى ورزد كه تفسير الكلبى كه [جان ]ونزبرو در كتاب مطالعات قرآنىاش به تجزيه و تحليل آن پرداخته بوده، بيانى واقعى از تفسير كلبى نيست، بلكه نسخه اى از الواضح دينورى است (Theologie und Gesellschaft، ج ۱، ص۳۰۰، ۳۰۲). توصيف فان اِس از الواضح با اين عبارت كه «اين تفسير ارتباطى تنگاتنگ با كلبى دارد» نيز با آن كه صحيح است، اما سرشت واقعى اين اثر را به تمامه بازگو نمى كند.

2.Rippin, ``Tafsïr Ibn `Abbas, pp. ۶۱-۶۲.

3.Ibid, p. ۶۹.

4.See Berg, The Development of Exegesis, pp. ۱۳۶f, ۲۱۹ff.

5.Ibid, p. ۶۹-۷۰.

صفحه از 46