پژوهشى در معانى جهل

پژوهشى در معانى جهل

اسلام براى ساختنِ جامعه ارزشى مورد نظر خود، پيش از هر چيز و بيش از هر چيز ديگر به انديشه و شناخت و آگاهى اهمّيت داده و انسانها را از خطر جهل و به كار نينداختن انديشه، برحذر داشته است .

ملاحظه آنچه اسلام در ابواب مختلف معرفت شناسى آورده، نشان مى دهد كه اين آيين الهى، براى ساختنِ جامعه ارزشى مورد نظر خود، پيش از هر چيز و بيش از هر چيز ديگر به انديشه و شناخت و آگاهى اهمّيت داده و انسانها را از خطر جهل و به كار نينداختن انديشه، برحذر داشته است .

از نظر اسلام ، جهل، آفت شكوفايى انسانيت و ريشه همه مفاسد فردى و اجتماعى است[۱]و تا اين آفت، ريشه كن نشود، ارزشها شكوفا نمى گردد و جامعه انسانى تحقّق نمى يابد.

از نظر اسلام ، جهل، ريشه همه شرور ، بزرگ ترين مصيبت ، زيانبارترين بيمارى و خطرناك ترين دشمن است و شخص جاهل، بدترين جنبده ها، بلكه مرده اى است ميان زندگان .

براى فهم درست آيات و احاديثى كه درباره مذمّت جهل و جاهل و علائم و احكام آن ، و در يك جمله، ضرورتِ جهل زدايى وارد شده. نخستين مسئله اين است كه: جهل چيست و آيا مطلق جهل از نظر اسلام، مذموم است و خطرناك ، يا معناى خاصى از آن ؟ و در صورت دوم، بايد تشخيص داد كه كدام جهل ؟

كدام جهل، ريشه همه شرور است ؟ كدام جهل، بزرگترين مصائب است ؟ كدام جهل، بدترين و زيانبارترين دردها است ؟ كدام جهل، شديدترين فقر است ؟ كدام جهل، خطرناكترين دشمن است ؟ وكدام جاهل به فرموده قرآن كريم، «شرّ الدوّاب» است و به گفته امام على عليه السلام : مرده اى است ميان زندگان.

مفاهيم جهل

به طور كلّى، چهار معنا براى جهلِ مذموم، قابل تصوّر است: اوّل، مطلق جهل، دوم، جهل به مطلق علوم و معارف مفيد وسازنده، سوم، جهل در خصوص ضرورى ترين معارف مورد نياز انسان ، چهارم ، نيرويى در مقابل عقل ؛ و اينك توضيح اين معانى :

۱ . مطلق جهل

هر چند در نگاه ابتدايى به نظر مى رسد كه مطلقِ جهل، زيانبار و مذموم باشد، ولى با تأمّل معلوم مى شود كه حقيقت اين است كه هر ندانستنى، نكوهيده و هر دانستنى، پسنديده نيست، بلكه بر عكس، برخى از دانستن ها زيانبار و برخى از ندانستن ها مفيد و سازنده است و درست به همين دليل، در اسلام، تلاش براى تحقيق و كشف برخى از امور و اسرار، ممنوع شده است.

توضيح بيشتر اين موضوع، در متن احاديث باب «احكام الجاهل» از اين بخش، ونيز در بند «ج : ما يحرم تعلّمه» از احكام تعلّم،[۲]و همچنين در باب چهارم از ابواب «آداب السؤال»[۳]از كتاب العلم والحكمة في الكتاب والسنّة آمده است .

۲ . جهل به معارف مفيد

بى ترديد، اسلام براى همه علوم و معارفى كه در خدمت انسان است، ارزش قائل است وتحصيل آن را لازم، و در صورتى كه جامعه نيازمند آن باشد و مَن به الكفاية وجود نداشته باشد، واجب مى داند؛[۴]ليكن اين بدان معنا نيست كه جهل به همه اين علوم، براى همه مردم، مذموم است يا خطرناك .

به بيان ديگر، ادبيات، صرف و نحو، منطق، كلام، فلسفه، رياضى، فيزيك، شيمى و ساير رشته هاى علوم و فنونْ در خدمت انسان است و از نظر اسلام، ارزشمند؛ ولى نمى توان پذيرفت كه ندانستن اين علوم، ريشه همه شرور، بزرگترينِ مصائب، زيانبارترينِ دردها، خطرناك ترينِ دشمنان و شديدترين فقر است و هر كس برخى از اين علوم و يا همه آنها را نداند، بدترينِ جنبندگان روى زمين است و همانند مرده اى در ميان زنده ها .

۳ . جهل به ضرورى ترين معارفِ مورد نياز انسان

علوم و معارفى كه انسان را با مبدأ و مقصد خود آشنا مى كند و راه رسيدن به فلسفه خود را به او نشان مى دهد ، ضرورى ترين معارفِ مورد نياز اوست .

انسان بايد بداند كه چگونه پديد آمده و هدف از آفرينش او چه بوده است ؟ چه بايد بكند تا به فلسفه آفرينش خود برسد ؟ كجا مى رود ؟ چه خطرهايى او را تهديد مى كند ؟

معارفى كه به اين مسائل پاسخ مى دهند، ميراث پيامبران الهى است. اين معارف، مبدأ همه خيرها و مقدمه شكوفايى عقل عملى و جوهر علم است و جهل به اين معارف، جامعه انسانى را در معرض دشوارترين مصائب و شرور قرار مى دهد .

البته تنها شناخت اين معارف، كارساز نيست؛ بلكه اين معارف در صورتى كارآيى دارند كه جهل به مفهوم چهارم، توسط عقلْ مهار شود .

۴ . نيرويى در مقابل عقل

در متون اسلامى، جهل ، مفهوم چهارمى دارد كه بر خلاف معانى گذشته، امرى وجودى است نه عدمى و آن، شعور مرموزى است در مقابل عقل كه ـ مانند عقل ـ آفريده خداوند متعال است[۵]و آثار و مقتضياتى دارد كه «جنود جهل» ناميده شده، در برابر «جنود عقل».[۶]وجه تسميه اين نيرو به جهل ، دقيقا همان وجه تسميه ناميدن نيروى مقابل آن به عقل است . اين نيرو، نامهاى ديگرى نيز دارد كه شرح آن در مبحث خلقت جهل گفته شد .

چنانكه در باب اوّل از «علامات عقل» آمد، همه زيبايى هاى اعتقادى ، اخلاقى و عملى، مانند : خير ، علم ، معرفت ، حكمت ، ايمان ، عدل ، انصاف ، الفت ، رحمت ، مودّت ، رأفت ، بركت ، قناعت ، سخا ، امانت ، شهامت ، حيا ، نظافت ، رجا ، وفا ، صدق ، حلم ، صبر ، تواضع ، غنا ونشاط، از جنود عقل شمرده شده اند .

و در مقابل آنها همه زشتى هاى اعتقادى ، اخلاقى و عملى، مانند : شرّ ، جهل،[۷]حُمق ، كفر ، جور ، جدايى، قساوت ، قطع رحم ، عداوت ، بغض ، غضب ، مَحق ، حرص ، بخل ، خيانت ، كودنى ، جَلع ، تهتّك ، پليدى ، يأس ، خيانت ، كذب ، سفه ، جَزَع ، تكبّر ، فقر وكسالت، از جنود جهل شمرده شده اند .

انسان در انتخاب و پرورش هر يك از اين دو نيرو و تبعيّت از آن آزاد است . او مى تواند از نيروى عقل خود تبعيّت كند و با احياى آن، نيروى جهل و يا نفس امّاره و شهوت را بميراند[۸]و با پرورش جنود و مقتضيات عقل ، به مقصد اعلاى انسانيت برسد و خليفه خداوند متعال شود ، و نيز مى تواند با تبعيّت از نيروى جهل و پرورش جنود و مقضيات جهلْ به اسفل سافلين، سقوط كند .[۹]

با عنايت به اين شرح، دو نكته مهم و قابل توجّه روشن مى گردد :

خطرناكترين جهل

نكته اوّل اينكه هر چند اسلام با جهلِ مذموم، بويژه با مفهوم سوم آن، به شدّت مبارزه مى كند ؛ ليكن خطرناك ترين جهل از نظر اين مكتب، جهل به مفهوم چهارم است؛ يعنى انتخاب راهى است كه نيروى جهلْ انسان را بدان دعوت مى كند و تبعيّت از آن؛ زيرا اگر انسان، راهى را كه عقل براى او ترسيم كرده، انتخاب كند ، بى ترديد، علم و حكمت و ساير جنود عقل او را به مبدأ و مقصد انسانيت و راه وصول به آن و همه معارف مفيد و سازنده، هدايت خواهند كرد و او به ميزان استعداد و تلاشِ خود، به فلسفه آفرينش خويش خواهد رسيد .

امّا اگر انسان راهى را انتخاب كرد كه مقتضاى جهل است، جنود جهل، راه شناخت معارف سازنده و حقايق والايى كه انسان را با مقصد اعلاى انسانيت آشنا مى كند ، مسدود مى نمايد و در اين حال، اگر كسى از بزرگ ترين دانشمندان روى زمين شود ، دانش او براى هدايتش سودى ندارد و بيمارى جهل ، او را از پا در خواهد آورد: «وأضلَّهُ اللّهُ على عِلمٍ».[۱۰]

بر اين اساس، محور اصلى سخن ، در روايات اسلامى ـ هنگامى كه «جهل» مورد بررسى قرار مى گيرد ـ مفهوم چهارم آن است و ساير مفاهيم جهلْ به ترتيب اهميّت ، مورد توجّه است .

تقابل عقل و جهل

نكته مهمّ ديگر ، روشن شدن سرّ تقابل «عقل» و «جهل» در متون اسلامى است . سؤال اين است كه: چرا بر خلاف متعارف كه جهل در مقابل علم مطرح مى شود، در متون اسلامى و به تبع آن در كتب حديث ، جهل در برابر عقل قرار مى گيرد نه در برابر علم ؟

وقتى به كتب روايى مراجعه كنيم، عنوان «علم و جهل» را نخواهيم يافت، بر خلاف عنوان «عقل و جهل» كه معمولاً در اغلب و يا همه نوشتارهاى تفصيلى، وجود دارد . رازِ اين مسئله، آن است كه اسلام ، جهل به مفهوم چهارم را كه امرى است وجودى و در برابر عقل ـ خطرناك تر از جهل به مفهوم دوم و سوم ـ كه امرى است عدمى و در برابر علم ـ مى داند .

به تعبير ديگر، تقابل ميان عقل و جهل در متون اسلامى، نشانه آن است كه اسلام، جهلِ در مقابل عقل را خطرناك تر از جهلِ در مقابل علم مى داند و تا اين جهلْ ريشه كن نشود ، ريشه كن شدنِ جهلِ در مقابل علم ، براى جامعه سودى اساسى در برنخواهد داشت و اين، نكته اى است بسيار ظريف و مهم .


[۱]ر . ك : ص ۲۱۱ .

[۲]نگاه كنيد به: «العلم والحكمة في الكتاب والسنّة»، ص ۲۹۴ و ۳۰۱ .

[۳]همان، ص ۲۷۰ و ۲۷۷ باب «السؤال عمّا قد يضرّ جوابه» .

[۴]همان، ص ۲۹۹ .

[۵]ر . ك : ص ۳۳؛ «آفرينش خرد و نادانى» .

[۶]ر . ك : ص ۱۲۳؛ «لشكريان خرد و نادانى» .

[۷]مقصود از جهلى كه از جنود جهل شمرده مى شود جهلى است كه از نادانى و جهل اصلى سرچشمه مى گيرد و در مقابل علم قرار دارد . جهل اصلى در مقابل عقل .

[۸]ر . ك : نشانه هاى كمال و خرد ، حديث ۵۹۳ .

[۹]سوره تين، آيه ۵ : «ثمَّ رَددناهُ أسفَلَ سافِلِينَ» .

[۱۰]سوره جاثية، آيه ۲۳ .