پژوهشى درباره كيفيّت تسبيح فاطمه زهرا(س)

پژوهشى درباره كيفيّت تسبيح فاطمه زهرا(س)

تنها اختلافى جزئى ، در ترتيب اين سه جزء این تسبیح است . پژوهشی در این زمینه.

احاديث[۱]فراوانى بر استحباب ذكر تسبيحات فاطمه زهرا عليها السلام - كه از مصاديق «ذكرِ كثير» دانسته شده -[۲]تأكيد كرده اند . اين احاديث - كه در كتب چهارگانه شيعه و برخى از صحاح و مسانيد مشهور اهل سنّت به طريق هاى مختلف ، نقل شده اند - ، بيانگر ، آن اند كه استحباب اين تسبيح ، منحصر به تعقيب نمازهاى واجب و يا هر نمازى نيست ؛ بلكه هنگام خواب و يا براى رفع پاره اى مشكلات نيز مفيد است .[۳]

همه اين احاديث ، اتّفاق دارند كه تسبيحات فاطمه زهرا عليها السلام از تركيب سه ذكرِ «اللَّه أكبر» ، «الحمد للَّه» و «سبحان اللَّه» به وجود آمده و عطاى پُرارزش پيامبر خدا به دختر بزرگوارش فاطمه عليها السلام است . همچنين در تعداد هر يك از اين اذكار و نيز شمار مجموعه آنها ، اتّفاق نظر است ؛ يعنى همه روايات ، تعداد ذكر «اللَّه أكبر» را ۳۴ بار ، «الحمد للَّه» را ۳۳ بار و «سبحان اللَّه» را نيز ۳۳ بار دانسته اند كه مجموع آنها يكصد مى شود .

تنها اختلافى جزئى ، در ترتيب اين سه جزء است . احاديث شيعى به اتّفاق ، «اللَّه أكبر» را ذكر آغازين مى دانند ؛[۴]ولى برخى احاديث اهل سنّت ، آن را ذكر پايانى مى شمرند ،[۵]هرچند برخى ديگر كه در منابع معتبرترى هستند ، در اين بخش با احاديث شيعى همسو و همگون اند .[۶]از اين رو ، اين اختلاف به آسانى قابل حل است .

اختلاف ديگر ، در حوزه احاديث شيعى و در ترتيب «الحمد للَّه» و «سبحان اللَّه» است . مشهور احاديث شيعى ، «الحمد للَّه» را بر «سبحان اللَّه» مقدّم مى دارند[۷]و تنها چند حديث معدود ، عكس آن را ابراز مى دارند . بر همين اساس ، بيشتر فقها ، ترتيب معمولى و رايج كنونى ، يعنى «اللَّه أكبر» ، «الحمد للَّه» و «سبحان اللَّه» را ذكر كرده اند ، هر چند برخى از آنان ، قائل به تخيير شده و هر دو ترتيب را مجاز و مطابق با سنّت دانسته اند .

نظريه مشهور : تقديم تحميد بر تسبيح

علّامه حلّى در كتاب المختلف - كه اختلاف فتاواى فقيهان شيعه را بررسى مى كند - ، مى گويد :

مشهور در تسبيح زهرا عليها السلام اين است كه نخست «اللَّه أكبر» گفته مى شود ، سپس «الحمد للَّه» و بعد ، «سبحان اللَّه» . اين را شيخ [طوسى ] در النهاية و المبسوط و [شيخ ] مفيد در المُقنعة و سَلّار و ابن بَرّاج و ابن ادريس ، ذكر كرده اند.[۸]

در باره اين كلام علّامه حلّى بايد گفت كه مراجعه مستقيم به كتاب هاى فقهى ، همين نتيجه را مى دهد .[۹]

همچنين شيخ بهايى ، در مفتاح الفلاح ، آن را مشهور دانسته و گفته است :

آنچه در تعقيبات مشهور است و به آن عمل مى شود ، مقدّم داشتن «الحمد للَّه» بر «سبحان اللَّه» است  .[۱۰]

محدّث بحرانى نيز در الحدائق الناضرة ، پس از ذكر همه احاديث و در پايان جمع بندى دلالى و سندى خود ، قول مشهور و برخوردار از قوّت روايى را «تقديم تحميد بر تسبيح» دانسته است .[۱۱]شيخ محمّدحسن نجفى نيز در كتاب گران سنگ جواهر الكلام ، چنين نوشته است :

آنچه در ميان اصحاب ، شهرت بسيار دارد و بلكه در وسائل الشيعة آمده است كه شيعه به آن عمل مى كرده اند ، اين است كه نخست ، سى و چهار «اللَّه أكبر» گويند ، سپس سى و سه «الحمد للَّه» و بعد ، سى و سه «سبحان اللَّه» . در فتاوا و احاديث ، در اين باره اختلافى نمى يابم ، بجز خبر علل الشرائع كه به زودى آن را ذكر خواهم كرد .[۱۲]

دليل نظريه مشهور

استدلال قول مشهور ، ساده و روشن است . احاديث بسيارى بر مدّعاى آن دلالت دارند كه با يك شمارش ساده ، مى توان فزونىِ آنها را بر احاديث قول ديگر ، نشان داد . افزون بر اين ، اسناد احاديث دلالت كننده بر قول مشهور ، در مقايسه با احاديث ديگر ، از قوّت بيشترى برخوردارند و از اين رو ، حتّى اگر اين دو دسته احاديث مختلف را با هم متعارض بدانيم - كه خواهيم گفت چنين نيست - ، باز هم بنا به شهرت روايى و قوّت سندى ، ترجيح با قول مشهور خواهد بود .[۱۳]

نظريه دوم : تقديم تسبيح بر تحميد

دليل قول «تقديم تسبيح بر تحميد» ، آن است كه برخى فقيهان متقدّم ، مانند شيخ صدوق و پدرش ، ابن جُنَيد و شيخ طوسى (در برخى از كتاب هايش) ، به هنگام بيان كيفيت تسبيحات فاطمه زهرا عليها السلام تسبيح را بر تحميد ، مقدّم كرده اند[۱۴]و چون اين فقيهان به روزگار ائمّه عليهم السلام نزديك بوده و خود ، محدّث نيز بوده اند ، مى توان قول آنان را ردّى بر قول مشهور دانست .

در پاسخ اين گفته ، مى توانيم تصريح شيخ صدوق و شيخ طوسى را بياوريم كه آنان ، هر دو شكل ترتيب مشهور و غير مشهور را جايز دانسته اند و مقصودشان از بيان ترتيب غير مشهور ، آن بوده است كه بگويند ترتيب مشهور ، لازم الرعايه و انحصارى نيست و هر دو كيفيت ، مشروع و مطابق با سنّت است .

برخى فقيهان متأخّر ، مانند صاحب جواهر نيز اين نظر را دارند و حتّى آن را به علّامه حلّى و فيض كاشانى نيز نسبت داده اند .[۱۵]

دليل صاحب جواهر ، آن است كه در مسائل مستحب ، اختلاف در ميان احاديث ، به تعارض نمى انجامد تا نياز به ترجيح يا تخيير پيش آيد ؛ بلكه در اين گونه موارد ، تأكيد بر يك سو ، به منظور معرّفى فرد احسن و اَكمل است ، نه ردّ جواز و مشروعيت طرف ديگر .

صاحب جواهر مى افزايد :

اى بسا سخن امام صادق عليه السلام اشاره به اين دارد ، آن جا كه فرمود : «وَ تُبدَأُ بِالتَّكبيرِ ؛ با اللَّه أكبر شروع شود» و در باره بقيّه سكوت كرد  .[۱۶]

يعنى آنچه مهم است ، آغاز با تكبير است و چون امام عليه السلام از بيان ترتيب ميان حمد و تسبيح خوددارى ورزيده ، پس ترتيب آن دو ، مهم نيست و آنچه محمّد بن عذافر از فعل امام صادق عليه السلام گزارش داده كه امام عليه السلام تحميد را بر تسبيح مقدّم داشته است ،[۱۷]جز جواز و حدّ اكثر ، استحباب آن را اثبات نمى كند و دلالتى بر حتميّت آن و طرد كيفيّت ديگر ندارد .

نظريه سوم : تفصيل

گفتنى است نظريه ديگرى نيز در اين ميان مطرح است و آن ، تفصيل است ؛ يعنى اختصاص كيفيّت مشهور (تقديم تحميد بر تسبيح) به تعقيب نماز و اختصاص كيفيت غير مشهور (تقديم تسبيح بر تحميد) به هنگام خواب .

شيخ بهايى ، اين تفصيل را با استفاده از اجماع مركّب ، رد كرده است ؛[۱۸]امّا فقيهان ديگر مانند محدّث بحرانى و صاحب جواهر ، اين رد را نپسنديده و مسئله را محلّ تمسّك به اين گونه دليل ها ندانسته اند .[۱۹]

دليل بهتر در ردّ اين تفصيل ، مراجعه به احاديث است ؛ زيرا در ميان احاديث مشهور ، حديثى داريم كه همان كيفيت مشهور را براى گفتن اين ذكر قبل از خواب ، اثبات مى كند و در ميان احاديث غير مشهور نيز حديث مختص به تعقيب نماز داريم . به عبارت ديگر ، اين جمع بندى در احاديث ، قابل اجرا نيست و احاديث مشهور ، مطلق هستند و هر دو حالت را در بر مى گيرند .

نظريه برگزيده

بر اساس آنچه گذشت ، مى توان گفت نظر اتّفاقى عالمان شيعه در شروع كردن با تكبير - كه موافق نقل محدّثان مشهور اهل سنّت (مانند : بخارى ، مسلم نيشابورى و ابو داوود) است - بر نقل ديگر محدّثان اهل سنّت - كه قائل به عكس آن و اختتام به تكبير هستند - ترجيح دارد ؛ امّا در باره اختلاف ديگر (يعنى تقديم تحميد بر تسبيح) ، لزومى به انحصار در شكل و كيفيتِ مشهور نيست و هر دو شكل ، مشروع است ، هر چند با توجّه به كثرت احاديث و فتاواى فقيهان ، مى توان ترتيب مشهور را بهتر دانست .


[۱]اين بيان توسط استاد گرانقدر آقاىعبدالهادى مسعودىنگارش يافته است .

[۲]ر . ك : نهج الذكر : ج ۲ ص ۸۷ ح ۹۳۱ - ۹۳۳ و ج ۱ ص ۱۱۵ ح ۱۷۶ - ۱۷۹ .

[۳]ر . ك : الكافى : ج ۲ ص ۵۳۶ ح ۷ ، شناخت نامه نماز : ح ۷۵۷ و ۷۵۸ .

[۴]ر . ك : وسائل الشيعة : ج ۶ ص ۴۴۴ (باب ۱۰) .

[۵]ر. ك : مسند ابن حنبل : ج ۱ ص ۲۲۷ ح ۸۳۸ و ص ۳۰۵ ح ۱۲۲۸ و ج ۸ ص ۱۶۶ ح ۲۱۷۶۸ ، تاريخ بغداد : ج ۳ ص ۲۴ ، المستدرك على الصحيحين : ج ۳ ص ۱۶۵ ح ۴۷۲۴ و . . . .

[۶]ر . ك : صحيح البخارى : ج ۳ ص ۱۳۵۸ ح ۳۵۰۲ ، صحيح مسلم : ج ۴ ص ۲۰۹۱ ح ۸۰ ، سنن أبى داوود : ج ۳ ص ۱۵۰ ح ۲۹۸۷ ، مسند ابن حنبل : ج ۱ ص ۲۸۷ ح ۱۱۴۱ .

[۷]ر . ك : ص ۴۹۱ (چگونگى تسبيح فاطمه عليها السلام) .

[۸]المختلف : ج ۲ ص ۱۸۲ .

[۹]ر . ك : المقنعة : ص ۱۱۰ ، النهاية : ص ۸۵ ، المبسوط : ج ۱ ص ۱۱۷ ، المراسم العلويّة : ص ۷۳ ، المهذّب : ج ۱ ص ۹۶ ، السرائر : ج ۱ ص ۲۳۳ ، إصباح الشيعة بمصباح الشريعة : ص ۷۸ .

[۱۰]مفتاح الفلاح : ص ۲۱۳ .

[۱۱]ر . ك : الحدائق الناضرة : ج ۸ ص ۵۲۳ .

[۱۲]جواهر الكلام : ج ۱۰ ص ۳۹۹ . گفتنى است حديث علل الشرائع ، مطابق با احاديث اهل سنّت است و در اسناد آن نيز راويان اهل سنّت به چشم مى خورند .

[۱۳]شيخ يوسف بحرانى براى تقويت نظريه مشهور ، به دليل ديگرى نيز تمسّك كرده كه خالى از ضعف نيست (ر. ك : جواهر الكلام : ج ۱۰ ص ۴۰۲ ) .

[۱۴]فقه الرضا : ص ۱۱۵ ، الهداية : ص ۱۴۱ ، الاقتصاد : ص ۲۶۴ . نيز ، ر . ك : المختلف : ج ۲ ص ۱۸۲ ، المبسوط : ج ۱ ص ۱۱۷ .

[۱۵]جواهر الكلام : ج ۱۰ ص ۴۰۴ .

[۱۶]جواهر الكلام : ج ۱۰ ص ۴۰۴ .

[۱۷]ر . ك : الكافى : ج ۳ ص ۳۴۲ ح ۸ .

[۱۸]ر . ك : مفتاح الفلاح : ص ۲۱۸ .

[۱۹]ر . ك : الحدائق الناضرة : ج ۸ ص ۵۲۱ ، جواهر الكلام : ج ۱۰ ص ۴۰۳ .