359
مَنهَجُ اليقين

[ چگونگى محافظت از نماز ]

و بدان كه محافظتِ نماز ، به آن مى شود كه آداب و شرايط نماز را رعايت نمايند . و اگرچه اين مقام ، گنجايش تفصيل آنها ندارد ، وليكن چون اهتمام به بعضى از آنها بيشتر و ترك آنها در ميان بسيارى از مردم ، شايع است ، بنا بر اين ، به ذكر بعضى اكتفا مى شود :
از آن جمله ، رعايت طهارت جامه و بدن است از نجاسات ، به قدرى كه موافقِ ظاهر شرعِ طاهر باشد ، نه آن كه به مرتبه وسواس منتهى شود ؛ زيرا كه وسواس ۱ به غيرِ متابعت شيطان ، چيزى نيست و باعث آن مى شود كه عبادت الهى بر آدمى شاقّ و دشوار مى شود ، و موجب ترك و بطلان عبادات مى شود .
ديگر ، درست ساختن وضو و غسل و تيمّم است ، و رسانيدن آب در وضو و غسل به جميع اعضا ، به نحوى كه معنى شستن به عمل آيد ، و ابتدا نمودن در شستن رو به رُستنگاه موى سر در حالت وضو و در شستن دست ها به بالاى مِرفَق ۲ ، نه چنانچه بعضى از عوام ، آب را در شستن رو و دست ها پايين تر مى ريزند و بعضى از دست و رو ، ناشسته مى ماند . و علما ، اين چنين وضو را باطل مى دانند .
ديگر ، به جا آوردن اذان و اقامه است . و جمعى از علما ، اقامه را در همه نمازهاى پنجگانه ، بر مردان ، واجب مى دانند و اذان و اقامه را بر مرد و زن در نماز صبح و مغرب ، واجب مى دانند . و بعضى ، اذان را در نماز صبح و شام ، و اقامه را در جميع نمازهاى پنجگانه ، واجب مى دانند ، و احوط آن است كه مطلقا ترك نكنند .
ديگر ، اخلاص ِ نيّت است و عبادت را براى خداى تعالى به جا آوردن ، نه براى ديدن و شنيدنِ مردم و ساير اغراض فاسده . و قبل از اين مذكور شد كه ريا ، يكى از مراتب شرك به خداست و ظاهر است كه عبادت از براى ديگرى كردن ، از قبيل بت پرستيدن است . و در باب نيّت و قصد قربت ، بعضى كلمات ، قبل از اين مذكور شد .
و وسواس كه جمعى در نيّت مى كنند ، محض متابعتِ شيطان است ، و بسيار است كه باعث گذشتن نماز از وقت فضيلت مى شود . و بهتر آن است كه نيّت را به لفظ در نياورند ؛ زيرا كه امرى است كه شارع نفرموده . و ظاهر ، آن است كه بعد از اقامه ، هر گاه نيّت را به لفظ در آورند ، از قبيل حرف زدن باشد خارج از صلات . و در حديث صحيح ، وارد شده كه : هر گاه بعد از اقامه ، حرف زنى ، اقامه را اعاده كن .
ديگر ، در حال تكبير بر جاى خود ايستادن ، و آن كه بعضى از عوام ، در وقت تكبيرة الإحرام ، قدمى پيش مى گذارند ، بدعتى است باطل .
ديگر ، درست خواندن حمد و سوره است در نماز و رعايت نمودن كه هر حرفى از مخرج خود گفته شود ، نه آن كه ضاد را از مخرج زا ، و غين را از مخرج قاف ، و صاد را از مخرج سين ـ چنان كه ميان عوام شايع است ـ بگويند . و هر كس نداند بايد كه ياد گيرد و هر كس زبانش چنانچه بايد ، موافقت نكند و بايد كه به قدر مقدور سعى بكند ، بعد از آن ، معذور خواهد بود. و ندانستن مسئله در اين امور ـ چنانچه علما تصريح نموده اند ـ فايده اى ندارد . و ظاهرا در ميان علما خلافى نيست كه هر گاه قرائت صحيح نباشد ، خواه آن كه عمدا غلط بخواند يا از روى جهل و نادانى به مسئله يا به طريقه قرائت ، با وجود آن كه ياد گرفتن ممكن باشد ، نمازْ درست نخواهد بود . بنا بر اين ، بسيارى از نمازها باطل خواهد بود و كمال بى دينى است كه كسى حمد و سوره را كه نماز واجب ـ كه ستون دين است ـ به آن بر پاست ، با آن كه در شبانه روزى چندين مرتبه خوانده مى شود ، ياد نگيرد .
و وسواس در قرائت هم از فريب شيطان است و جمعى از آنها كه در قرائتْ وسواس مى كنند ، بسيار است كه بدتر از جمعى مى خوانند كه از قرائت ، هيچ وقوف ندارند .
ديگر ، به تأنّى گزاردن نماز و قرائت به هموارى و ترتيل به جاى آوردن ، و ذكر ركوع و سجود را سه مرتبه گفتن ، و شروع نكردن در ذكر ركوع تا وقتى كه دست ها به زانو برسد ، نه چنانچه جمعى بعضى از ركوع را در اثناى رفتن به ركوع و بعضى را در سر برداشتن مى گويند ، و همچنين در سجود ، تا سر به زمين نرسد ، شروع در ذكر نكردن ، و تا تمام نشود ، سر برنداشتن ، و بعد از ركوع و سجود ، راست شدن ، و لَمحه اى قرار و آرام گرفتن . و طمأنينه ، يعنى آرام گرفتن بعد از ركوع را بعضى از علما ، رُكن نماز مى دانند . پس اگر كسى از روى فراموشى هم ترك كند ، نمازش باطل خواهد [ شد ] . و خلافى نيست در آن كه آرام گرفتن بعد از ركوع و بعد از سجده اوّل ، واجب است .
و هر يك از واجبات نماز را ، اگر ۳ كسى دانسته يا از جهت آن كه مسئله [ را ] نداند ۴ ، ترك كند ، علما گفته اند كه نمازش باطل است . و اكثر عوام ، بعد از ركوع و سجود ، آرام نمى گيرند ؛ بلكه راست نمى شوند و به قول همه علما ، نمازشان باطل است . و اگرچه از تفضّل الهى بعيد نيست كه جاهلِ مسئله را معذور دارد ؛ وليكن كسى كه به آخرت ايمان داشته باشد و از غضب الهى ترسد ، بايد كه راضى به آن نشود كه مسائل و آداب عبادتى مثل نماز را ـ كه رُكن ايمان است ـ ، فرا نگيرد تا آن كه نماز خود را به نحوى به جا آورد كه به اتّفاق علما ، باطل باشد .
و كلينى رحمه الله از حضرت امام محمّد باقر عليه السلام روايت كرده كه فرمود : روزى حضرت پيغمبر صلى الله عليه و آله در مسجد نشسته بود كه مردى داخل مسجد شد و نماز كرد و ركوع و سجود را تمام به جا نياورد . حضرت فرمود كه : اين مرد ، سرى بر زمين زد ، چنانچه كلاغ ، منقار بر چيزى زند ، و اگر اين مرد بميرد و نمازش اين چنين باشد ، بر غير دين من خواهد مُرد . ۵
و از آن حضرت ، روايت كرده كه فرمود : نماز خود را سبُك مگير ؛ زيرا كه حضرت پيغمبر صلى الله عليه و آله در وقت رحلت از دنيا فرمود كه : از من نيست كسى كه نمازش را سبُك مى گيرد ، و از من نيست كسى كه چيزى مست كننده مى خورد . واللّه كه وارد بر حوض من نخواهد شد ! ۶
و از حضرت امام جعفر صادق عليه السلام روايت كرده كه فرمود : وقتى كه بنده به نماز مى ايستد و نماز را سبُك مى كند ، خداى تعالى به ملائكه خود مى فرمايد : آيا نمى بينيد اين بنده مرا؟ گويا گمان مى كند كه برآوردن حاجت هاى او به دست ديگرى است . آيا نمى داند كه برآوردن حاجت او به دست من است؟! ۷
و از حضرت امام موسى [ كاظم ] عليه السلام روايت كرده كه فرمود : وقتى كه وفات پدرم عليه السلام رسيد ، به من گفت : اى فرزند ! به تحقيق كه شفاعت ما نمى رسد به كسى كه نماز را سبُك مى گيرد . ۸
ديگر ، ترك نكردن قنوت در جميع نمازها .
ديگر ، رعايت كردن وقت هاى فضيلت در جميع نمازها ، چنانچه نماز صبح را تأخير نكند تا وقتى كه سرخىِ طرف مشرق ، ظاهر شود ؛ بلكه قبل از آن به جا آورد ، و نماز ظهر را پيش از آن كه سايه به قدر چهار قدم شود يا مثل شاخص شود . و قدم هفتْ يك شاحض است ، چنانچه طول قدم آدمى ، غالب به قدر هفتْ يكِ قامتش مى باشد . و بعضى از علما گفته اند كه هرگاه كسى نماز ظهر را تأخير كند تا وقتى كه سايه به قدر شاحض شود و در آن تأخير ، عذرى نداشته باشد ، نمازش قضا مى شود . و همچنين گفته اند كه كسى كه مختار باشد اگر نماز عصر را تأخير كند تا سايه دو مثل شود ، قضا مى شود ، و نماز مغرب را تا وقتى كه سرخىِ طرف مغرب برطرف شود ، تأخير نكند .
ديگر ، نوافل شبانه روزى را ترك ننمودن ، خصوصا نماز شب كه در آن ، تأكيد بسيار است . و نافله شب با نماز شَفْع و وَتْر ، يازده ركعت است ، و نافله صبح ، دو ركعت ، و نافله ظهر و عصر ، هر كدام هشت ركعت ، و نافله شام ، چهار ركعت ، و نافله خفتن ، دو ركعت ، نشسته يا ايستاده .
و در احاديث ، وارد شده كه نافله ، تلافى نقصانِ فريضه مى كند و تلافى مى كند متوجّه شدن در اثناى نماز را به چيزهاى ديگر و فكرها كردن و از نماز ، غافل بودن [ را ] . و تأكيد بسيار در باب قضا كردن نوافل ، وارد شده . و در بعضى از احاديث ، وارد شده كه : كسى كه [ قضا ]نكند ، در روز قيامت ، سبُك گيرنده و ضايع كننده سنّت رسول اللّه صلى الله عليه و آله محشور خواهد شد .
ديگر ، متوجّه شدن به عبادت و دل را مشغول فكرها و خيال ها نساختن و در اثناى نماز ، نگاه به طرف چپ و راست نكردن ؛ بلكه تا ايستاده باشد ، نگاه به موضعِ سجده كند و در وقت قنوت ، به كفِ دست و در حال ركوع ، به ميان قدم ها و در سجود ، به طرف بينى و در تشهّد ، به كنار خود .
و در احاديث ، وارد شده كه از نماز ، همان قدر قبول مى شود كه دلِ آدمى ، متوجّه آن است . و كسى كه نافله به جا آورد ، تلافى آن نقصان ، به نافله مى شود ـ چنانچه مذكور شد ـ ، و مى تواند بود كه با وجود آن كه كسى در نماز فكرها كند ، نمازش صحيح باشد ، به اين معنى كه قضا بر او لازم نباشد و حكم تارك الصلاة نداشته باشد ؛ امّا مقبول نباشد ، يعنى استحقاق ثواب ، نداشته باشد يا موجب رسيدن به مراتب عاليه نشود . و اگرچه كم واقع مى شود كه خيالات در اثناى نماز در ذهن آدمى نباشد ؛ ليكن به قدرِ مقدور ، سعى در توجّه و اقبالِ دل به جانب نماز بايد كرد و متوجّه معانى آن چيزى ۹ شد كه بر زبان ، جارى مى شود . و اكثر مردم ، مى توانند معنى ظاهرى حمد و سوره و اذكار و ادعيه نماز را ياد گرفت ، و از جهت آن كه چندان در فكر بندگى خدا نيستند ، نه لفظ را درست ياد مى گيرند و نه معنى را ، و مثل طوطى ، لفظى چند بر زبان جارى مى سازند و اصلاً از معنى ، خبر ندارند .
و بندگى الهى ، اين معنى ندارد و بايد كه در اثناى نماز ، متوجّه كار ديگر نشوند ، هرچند اندكى باشد ؛ نه چنانچه بعضى در اثناى نماز ، دست در آستين مى كنند ، و بعضى با ريش خود بازى مى كنند . و [ بايد ]با خضوع و خشوع باشند و به قدر مقدور ، خود را از گريه معاف ندارند و ملاحظه نمايند كه در مقام بندگىِ كدام خداوند ايستاده اند .
و در بعضى احاديث ، وارد شده كه نماز را مانند كسى بكن كه وداعِ نماز كند و نمازى كه مى كند ، نماز آخرين خود داند . ۱۰
ديگر ، بعد از نماز ، به همان طريقى كه به جهت تشهّد نشسته باشند ، تعقيب به جاى آوردن ، و از ادعيه و اذكار و قرآن ، به قدرِ مقدور خواندن ؛ و بهترين تعقيبات ، تسبيح فاطمه زهرا عليهاالسلام است ۱۱ . و حضرت امير المؤمنين عليه السلام در شبِ هرَير كه آتش حرب صِفّين در غايت اِشتعال بود ، مى فرمود كه تسبيح فاطمه زهرا عليهاالسلام را ترك نكردم ۱۲ . ۱۳ و بايد كه در اثناى تعقيب ، با كسى سخن نگويند و متوجّه امرى ديگر نشوند .
ديگر ، بعد از تعقيب ، سجده شكر به جا آوردن .

1.. الف : - «منتهى شود ؛ زيرا كه وسواس» .

2.. ب : «مرافق» .

3.. ج : «كه» .

4.. ب : «يا آن كه مسئله نداند» .

5.. الكافى ، ج ۳ ، ص ۲۶۸ ، ح ۶ .

6.. همان ، ص ۲۶۹ ، ح ۷ .

7.. همان ، ح ۱۰ .

8.. همان ، ص ۲۷۰ ، ۱۵ .

9.. ج : + «بايد» .

10.. الأمالى ، طوسى ، ص ۵۰۸ ، ح ۱۱۱۱ ؛ مكارم الأخلاق ، ص ۳۰۰ ؛ الأربعون حديثا ، شهيد اوّل ، ص ۴۴ ، ح ۱۵ .

11.. ب : - «است» .

12.. ب : - «در شب هَرير كه آتش حرب صِفّين در غايت اشتعال بود ، مى فرمود كه تسبيح فاطمه زهرا عليهاالسلام را ترك نكردم» .

13.. المصنّف ، عبد الرزاق صنعانى ، ج ۱۱ ، ص ۳۳ ، ح ۱۹۸۲۸ .


مَنهَجُ اليقين
358
  • نام منبع :
    مَنهَجُ اليقين
    تعداد جلد :
    1
    ناشر :
    دارالحدیث
    محل نشر :
    قم
    تاریخ انتشار :
    1388
    نوبت چاپ :
    اول
تعداد بازدید : 284490
صفحه از 527
پرینت  ارسال به