باب توحيد فطرى كارايى عمده اى دارد .
مسئله اين است كه با كدام معيار مى توان شناخت هاى فطرى را كه ريشه در سرشت انسان دارد شناخت و معارف فطرى را از غير فطرى تفكيك نمود؟
علايم شناخت هاى غير فطرى
شناخت هاى غير فطرى ، دو نشانه دارند كه با توجه به آن دو به سادگى مى توان ادراكات فطرى را از غير فطرى تميز داد :
1 . نيازمندى به ابزار
معارف فطرى اعم از معارف فطرى حسى و عقلى و قلبى ، چون ريشه در فطرت و طبيعت انسان دارند ، در تحقق نيازى به ابزار ندارند . احساسات جنسى از معارف فطرى حسى ، و ادراك ممكن نبودنِ تناقض از معارف فطرى عقلى ۱ و احساس علاقه به فرزند از معارف فطرى قلبى است كه همه اين ادراكات بدون تعليم و تعلم و بدون واسطه شدن هيچ وسيله اى براى انسان حاصل است .
ولى معارف غير فطرى انسان ، باز اعم از معارف فطرى حسّى و عقلى و قلبى ، چون ريشه در فطرت و طبيعت انسان ندارند ، در تحقق ، نيازمند به وسيله و ابزارى هستند كه آنها را ايجاد نمايد ولذا امكان ندارد كه كسى ناخودآگاه و بدون استعمال مواد افيونى ، معتاد به مواد مخدر گردد و يا اين كه بدون تحصيل ، يك دانشمند بزرگ رياضى شود . ۲
بنا بر اين ، نخستين معيارى كه مى تواند شناخت هاى فطرى را از غير فطرى جدا كند ، واسطه شدن ابزار در تحقق معرفت است كه اگر احساس و علمى ،