235
مباني شناخت

آن ، نمى شود چيزى هم باشد و هم نباشد؛ امكان ندارد كه من در حالى كه سخن مى گويم ، ساكت باشم و در همان حال كه پاى تخته ايستاده ام ، پاى تخته ايستاده نباشم .
اين شناخت كه تناقض ممكن نيست ، شناخت عقلى است . عقل است كه مى فهمد «جمع هستى و نيستى امكان ندارد» نه حس .
چشم شما مرا پاى تخته مى بيند و گوش شما صداى مرا از پاى تخته مى شنود و عقل شما به شما مى گويد كه اين باورنكردنى است كه فلانى در حالى كه پاى تخته است ، پاى تخته نباشد و در حالى كه سخن مى گويد ، سخن نگويد . لذا با آميختن آن شناخت حسى با اين شناخت عقلى ، شما يقين به ايستادن و سخن گفتن من پاى تخته مى كنيد .
حال اگر شناخت عقلى مبدأ عدم تناقض را از حس جدا كنيم ، يعنى عقل احتمال بدهد كه تناقض تحقق پيدا كند و ممكن باشد كه در حالى كه من پاى تخته ايستاده ام ايستاده نباشم ، با چنين احتمالى ، حس هيچ گاه نمى تواند اثبات كند كه من پاى تخته ايستاده ام .
در تمام شناخت هاى حسى ، مسئله به همين ترتيب است . يعنى هر چيزى را كه انسان بخواهد از راه حس و تجربه بشناسد ، حداقل به يك شناخت عقلى نياز دارد و آن عبارت از مبدأ عدم تناقض است . و اگر اين شناختِ عقلى نباشد ، انسان يقين به وجود هيچ چيز نمى تواند پيدا كند . بنا بر اين ، همان طور كه عقل از زمين حس تغذيه مى كند ، حس نيز با كمك عقل مى تواند منبع و راه شناخت باشد .
در اين زمينه حديث جالبى از امام صادق عليه السلام ، نقل شده است كه قبلاً هم آمد ، ولى جاى اصلى طرح آن اين جاست .
ابو شاكر ديصانى كه يكى از ماديون زمان امام صادق عليه السلام است ، در مناظره اى با


مباني شناخت
234

ميوه عقل است نه ميوه حس ، هر چند كه عقل بدون تغذيه از حس نمى تواند ميوه بدهد .
نكته بسيار مهم و حساسى كه در اين جا قابل توجه است اين است كه : تنها عقل نيست كه از حس تغذيه مى كند و نيازمند حس است؛ حس نيز به نوبه خود ، از عقل تغذيه مى كند و نيازمند عقل است ، و اگر عقل به حس كمك نكند ، قطعا شناخت هاى حسى ، تحقق نخواهد يافت . و به سخن ديگر ، عقل و حس در توليد شناخت ، هر دو محتاج و نيازمند يكديگرند ، و هيچ يك بدون ديگرى نمى تواند انجام وظيفه كند .
به عنوان مثال فرض كنيد كه من الآن پاى تخته ايستاده ام . شما با مشاهده من از راه چشم و به وسيله حس بينايى به اين شناخت مى رسيد كه من پاى تخته ايستاده ، مشغول تدريس هستم . از شما مى پرسم كه اين شناخت از كجا براى شما حاصل شد؟آيا تنها از طريق حس ، يقين به ايستادن و سخن گفتن من در جلوى تخته نموديد ، يا از طريق عقل؟و يا اين كه با كمك حس و عقل ، هر دو ، اين شناخت براى شما حاصل شده است؟و به عبارت ديگر ، آيا اين شناخت ، حسى است يا عقلى ، و يا اين كه هم حسى و هم عقلى است؟
پاسخ اين است كه اين شناخت نه شناخت حسى محض و نه شناخت عقلى محض است ، بلكه حس و عقل با كمك يكديگر آن را توليد كرده اند ؛ زيرا اگر كمك عقل نباشد ، شما هيچ گاه يقين به ايستادن من پاى تخته نمى كنيد .

عقل چه كمكى به حس مى كند؟

كمترين كمكى كه در اين جا عقل به حس نموده است ، اين است كه مى گويد : «تناقض ممكن نيست» ، و حس با يارى عقل كه مبدأ عدم تناقض است ، ايستادن مرا پاى تخته براى شما اثبات مى كند .
ساده تر بگوييم : عقل شما ، به طور بديهى و به روشنى ، مى فهمد كه در يك

  • نام منبع :
    مباني شناخت
    تعداد جلد :
    1
    ناشر :
    دارالحدیث
    محل نشر :
    قم
    تاریخ انتشار :
    1388
    نوبت چاپ :
    دوم
تعداد بازدید : 515139
صفحه از 484
پرینت  ارسال به