تحقیقی در باره حدیث سازی

تحقیقی در باره حدیث سازی

جعل و وضع حدیث از مباحث مهم در حدیث پژوهی است که این نوشته، به آن می پردازد.

درآمد

با وجود هشدارهای پیامبر(ص)، امام علی(ع) و دیگر امامان(ع)،[۱]حدیث سازان، برخی افراد زودباور را فریفتند و با پوشاندن جامه حدیث به امیال و خواسته های خود، آنها را به توده مردم قبولاندند. این احادیث ساختگی، در ابواب متفرّقی نشر یافتند و زمینه انتساب آموزه ها و کردار غیر دینی را به ساحت مقدّس دین، فراهم آوردند. متون ساختگی، انسجام درونی دین و همنوایی دستورهای شریعت را به هم می ریزند و باورهای اساسی دین را متزلزل می سازند. تصویرهای نادرستی که از مفاهیم دینی دست ساز و نوآوری های ناموزون برگرفته می شود، در کنار خرافه ها و داستان سرایی ها، بدعت در دین را رقم می زند و برای سال ها بر روح و جان افراد دیندار، سایه می افکند و عناصر اصیل دین را حذف و دینی ناهمگون را جانشین دینی متعادل می کند. این ناهماهنگی و ناسازگاری، به تدریج، باور دین و مفاهیم آن را برای فرهیختگان و سپس دیگر مردمان، مشکل کرده، آنان را رنجور و یا از دین، دور می سازد.

گفتنی است با توجّه به نیاز حدیث سازان به فضا، جایگاه و مخاطبانی که سخنان مجعول را حدیث بپندارند، نمی توان ثابت کرد که تعداد احادیث ساختگی، فراوان باشد. هر چند می توان کتاب های مفصّلی مانند موسوعة الأحادیث الضعیفة و الموضوعة، در عصر حاضر، یا کتاب های متعدّدی مانند الموضوعات ابن جوزی و اللآلی المصنوعة، از سیوطی را شاهد آورد. یک مراجعه ساده، نشان می دهد که بیشتر احادیث این کتاب ها، ضعیف هستند، نه مجعول و ساختگی. تفاوت ننهادن میان احادیث ضعیف و احادیث موضوع، در کنار برخی تندروی های فرقه ای، سبب شده تا برخی افراد، تعداد احادیث جعلی را بیش از اندازه واقعی آن تخمین بزنند. اینان، به هر کتاب حدیثی به دیده شک می نگرند و با ارائه چند حدیث غیر مقبول، کتاب های اصلی حدیث را نیز نامعتبر جلوه می دهند، در صورتی که تعداد احادیث کتاب های معتبر، کهن و اصلی حدیث، بویژه کتب اربعه شیعه که در آنها ادّعای وضع شده، بسیار اندک است. هر چند وظیفه ما پی جویی این تعداد کم است، امّا این، بدان معنا نیست که به یک باره و نسنجیده، از احادیث معتبر، چشم بپوشیم و خود را از معارف اهل بیت(ع) محروم کنیم. در این جا نخست به صورت گذرا به تاریخچه و سپس به انگیزه های حدیث سازی می پردازیم.

  1. تاریخچه حدیث سازی

حدیث سازی را می توان با پیدایش حدیث، هم عصر دانست، هر چند با توجّه به اسناد در دسترس، نمی توانیم احادیثی ساختگی فراوانی را در عصر نبوی نشان دهیم. از این رو، صدر حدیث:«قَدْ کثُرَتْ عَلَی الْکذَابَةُ فَمَنْ کذِبَ عَلَی مُتِعَمِّداً فَلْیتَبَوَّأَ مَقْعَدَه مِنَ النّارِ»[۲]که تنها در منابع شیعی آمده، به معنای فراوانی نسبی در مقایسه با پاکی مطلق لازم الرعایه در ساحت قدس پیامبر(ص) و نقل حدیث است.

پس از پیامبر(ص) نیز شاهد برخی حدیث سازی های جزئی هستیم که جریان داستان سرایی و منبر وعظ و ارشاد پیش از خطبه های نماز جمعه، بستر گسترش آن را فراهم کرد[۳]. پس از وفات بسیاری از یاران راستین پیامبر(ص) و شهادت امام علی(ع) و سیطره اُمویان، بازار حدیث سازی رونق گرفت و احادیث نادرستی درباره فضائل صحابیان و نکوهش علویان و اهل بیت(ع) و باورهایی مانند جبر و تقدیر و... جعل و نشر شدند.[۴]نجاشی نیز از کتابی با عنوان «تولیدات بَنی اُمیة فی الحدیث»، نوشته ثبیت بن محمّد نام بُرده است که این نکته را تأیید می کند.[۵]

حدیث سازی، پس از معاویه نیز ادامه یافت. روایت زیر، این وضعیت را در روزگار یزید بن معاویه، نشان می دهد. فردی به نام عبد اللّه هاشمی از امام صادق(ع) می پرسد: «چرا توده مردم روز عاشورا را روز برکت می نامند؟». امام(ع) می فرماید:

هنگامی که حسین(ع) کشته شد، مردم در شام، خود را به یزید، نزدیک ساختند و برای او حدیث می ساختند و جایزه می گرفتند و از جمله چیزهایی که برای او ساختند، در باره روز عاشورا بود که آن را مبارک خواندند تا مردم را از گریه و بی تابی و غم و مصیبت به سوی شادی و شادمانی و جشن و سرور بکشانند، خدا میان ما و ایشان، داوری کند.[۶]

با وجود این اسناد و دلایل دیگر، برخی حدیث پژوهان معاصر، مانند ابو شهبه، ابو زهره و عمر فلاته، روزگار اوج، یا آغاز پیدایش جعل را زمان های دیگری دانسته اند، امّا کمتر اسناد مقبولی به دست داده اند و بیشتر به تحلیل های تاریخی و اصل نامقبول «عدالت همگانی صحابیان»، تمسّک کرده اند.[۷]

پس از بنی امیه و در روزگار شورش عبّاسیان، شاهد جعل احادیثی هستیم که به صراحت یا با ارائه علامت، آنها را پیروز میدان درگیری با اُمویان معرّفی می نمود، یا بر منزلت عبّاس، عموی پیامبر اکرم و نیای عبّاسیان، فراتر از واقعیت می افزود، و یا خراسان، جایگاه طرفداران عبّاسیان و سیاه جامگان، نیروی نظامی آنان را می ستود؛ احادیثی که تنها به سود عبّاسیان بود، نه دیگران.[۸]برای نمونه به پیامبر(ص) نسبت دادند که به عبّاس فرموده است:

هنگامی که فرزندانت در سیاهی (دشت های حاصلخیز عراق و ایران) سُکنا گزیدند و جامه سیاه پوشیدند و خراسانیان، یاور آنان گشتند، پیوسته حکومت در دست آنان است تا آن را به عیسی بن مریم علیهماالسلام بسپارند.[۹]

تشخیص این پیش بینی تاریخی در آن روزگار، ممکن نبوده است؛ امّا اکنون می دانیم که آنها حکومت را نه به عیسی(ع) که به مغولان سپردند. نمونه دیگر، گزارشی است که حکومت عبّاسیان را دو برابر زمان حکومت بنی امیه می شمرد؛[۱۰]امری که آن نیز قابل تأیید و انکار نبوده، امّا در روزگار درگیری و در عرصه سیاست، فرصت طلبان را جذب می کرده است. اکنون نیز می دانیم که حکومت عبّاسیان (۱۳۲ ـ ۶۵۶ ق)، حدود پانصد سال و بیش از پنج برابر حکومت نود ساله اُمَویان (۴۱ ـ ۱۳۲ ق) به طول انجامید.

در این دوران، شاهد جعل غالیان رخنه کرده به درون شیعه نیز هستیم. آنان، از فضای ضدّ اُمَوی و گرایش اوّلیه و عوام فریبانه عبّاسیان به اهل بیت(ع) و علویان، بهره برداری کردند و احادیثی را در باره امامان ساختند که آنان را خدا و پیامبر می نمود و رهبران غالیان را رسول و وصی و سفیر ایشان. اینان، به زودی و تندی به وسیله امامان و راویان صادقشان، طرد و افشا شدند. در این عصر، شاهد پیدایش زندیقان و ورود خوارج به عرصه حدیث پردازی نیز هستیم، هر چند شمار احادیث ساختگی که ردّ پای عقاید این دو گروه در آن هویدا باشد، فراوان نیست.[۱۱]

  1. انگیزه های حدیث سازی

چرایی کلّی حدیث سازی، چیزی جز مطامع دنیوی نیست، امّا چهره های گوناگون دنیاطلبی، سبب تنوّع احادیث ساختگی می شود؛ امری که شناخت آن، می تواند ما را در پی جویی ریشه و خاستگاه احادیث ساختگی یاری دهد و در کنار کاربرد معیارهای نقد، به کشف احادیث ساختگی برساند. انگیزه های جعل را می توان به انگیزه های سیاسی، اجتماعی و سودجویی های فردی تقسیم کرد. این انگیزه ها، گاه در هم تنیده اند و گاه هدف مسبّبان اصلی، مانند حاکمان جور، با انگیزه حدیث سازان مباشر و دست اندر کار جعل، متفاوت است. در این میان، انگیزه های سیاسی، فراوانی بیشتری دارند.

۲ / ۱. انگیزه های سیاسی

حاکمان جور، برای بیرون راندن رقیبان و غصب تخت فرمان روایی، به تقویت هواداران خود و تضعیف مخالفان پرداختند. آنها همچنین برای تحمیل حکومت خود، از یک سو به خود مشروعیت بخشیدند و از دیگر سو، توده ها را تخدیر کردند. اُمَویان و عبّاسیان، در آغاز کارشان، احادیثی را ساختند که فضیلت هایی دروغین را برای ایشان، هوادارانشان و محلّ حکومتشان می آفریدند، یا زشتی هایی را برای مخالفان و رقیبانشان می تراشیدند.[۱۲]

در همین راستا و برای به اطاعت درآوردن توده ها، شاهد جعل حدیث برای اطاعت مطلق از هر حاکمی هستیم. به پیامبر اکرم(ص) نسبت دادند که اطاعت بی چون و چرا از پیشوایان گم راه و سکوت در برابر زورگویی و شکنجه و غصب و ستم، واجب است؛[۱۳]امری که نظریه «تغلّب» را مشروع جلوه داد و تاکنون، بسیاری از مسلمانان را وادار به سکوت و اطاعت در برابر حاکمان ستم کار کرده است. ایشان، همچنین با جعل و تحریف معنوی احادیث فراغ از امر،[۱۴]مقاومت فکری توده ها را شکستند و با جعل احادیث جواز شکنجه، معترضان مقاوم را خُرد کردند.[۱۵]

تقدّس زدایی از ساحت پیامبران و نیز پیامبر اکرم(ص) را نیز باید افزود. غاصبان خلافت برای پایین آوردن سطح انتظار جامعه از خود، به قداست شکنی از پیام آوران وحی و نیز شعائر وحیانی مانند اذان پرداختند و از فاصله میان خود و آنان کاستند تا بر تباه کاری و حرمت شکنی خود، سرپوش نهند.[۱۶]ورود سیل آسای داستان های اسرائیلی و قصّه پردازی عالمان تازه مسلمان، به این هدف یاری رساند و زمینه تازه ای را برای انتساب این داستان ها به معصومان(ع)، فراهم آورد.

۲ / ۲. انگیزه های فرقه ای

فرقه گرایی و دسته بندی های اجتماعی و دینی نیز در حدیث سازی مؤثّر بوده اند. دسته هایی مانند زندیقان و خوارج، برای گسترش و تقویت حزب و فرقه خود، به جعل حدیث نیز اقدام کردند، هر چند ادّعاهای غلوآمیز در تعداد جعلیات زندیقان، قابل اثبات و تصدیق نیستند.[۱۷]غالیان نیز احادیثی در تطبیق و تفسیر آیات قرآن مطرح کردند که برخی تحریف و تأویل های نادرست و برخی از اساس، ساختگی بودند. حوزه دیگر جعلیات ایشان، در فضائل ائمّه(ع) و اثبات عقاید انحرافی و ایجاد جایگاه ارزشی برای خود بود.[۱۸]

در کنار این دو گروه، می توان به فضیلت سازی گروه های دینی برای مُحق جلوه دادن خود و بزرگ کردن رهبرانشان، یا کوبیدن جبهه مخالف، اشاره کرد. بی گمان، دست کم یکی از این دو حدیث منسوب به پیامبر(ص)، یعنی «یکونُ فی اُمَّتی رَجُلٌ یقالُ لَهُ: مُحَمَّدُ بنُ إدریسَ، أضَرَّ عَلی اُمَّتی مِن إبلیسَ»[۱۹]و «مَن أرادَ مَحَبَّتی وَ سُنَّتی فَعَلَیهِ بِمُحَمَّدِ بنِ إدریسَ الشّافِعِی»،[۲۰]ساختگی است.

مُرجئه و صوفیه نیز از دیگر فرقه های مذهبی و اجتماعی اند که احادیث ساختگی از سوی آنها نشر یافته است.[۲۱]

برخی روایات ستاینده و نکوهنده زبان ها و نژادها نیز می تواند در این دسته جای گیرند. دست کم، یکی از دو حدیثی که زبان نزول وحی را هنگام غضب و شادی خداوند متفاوت می داند، منسوب به پیامبر(ص) و ساختگی است.[۲۲]

۲ / ۳. انگیزه های فردی

در کنار جریان های سیاسی حاکم و انگیزه های حزبی و فرقه ای و نژادی، انگیزه های کوچک تر شخصی، مانند حفظ جایگاه علمی و اجتماعی، یا دستیابی به ثروت و مکنت، موجب شده است دست برخی عالم نمایان به جعل، آلوده شود؛ انگیزه هایی که اگر چه در کنار بقیه انگیزه ها وجود دارند، امّا گاه بدون آنها نیز به چشم می آیند. برای نمونه، ابو البختری، قاضی دربار هارون الرشید، برای خوشامد خلیفه و تأیید کبوتربازی او، حدیثی از زبان عایشه می سازد که کبوتربازی را به پیامبر اکرم(ص) نسبت می دهد و این کار را چنان چاپلوسانه و گستاخانه می کند که حتّی هارون به اندیشه عزلش می افتد، امّا به جهت قریشی بودن او، برکنارش نمی کند.[۲۳]

شبیه این ماجرا، میان غیاث بن ابراهیم و مهدی عبّاسی رخ داده است که محدّثان اهل سنّت، آن را نیزگزارش کرده اند.[۲۴]هر چند در این ماجرا، مهدی عبّاسی با وجود تکذیبش، ۱۰ هزار درهم به او می بخشد.

شاید بتوان داستان سرایی، یا جعل برخی احادیث پزشکی را نیز بر پایه همین انگیزه های شخصی توجیه کرد، هر چند داستان سرایی در برخی موارد، افزون بر درآمدزایی برای جاعلان، در خدمت حاکمان بوده است.

انگیزه شخصی در خور توجّه، خیرخواهی است. ساده انگاری، موجب شد تا برخی کوته فکران برای جلب مردم به کارهای عبادی، ثواب هایی کوچک و بزرگ برای برخی امور، مانند خواندن فلان حدیث و فلان آیه و به جا آوردن فلان نماز و تعقیبات آن، بسازند. برای نمونه، از نوح بن ابی مریم مروزی می پرسند: چرا احادیثی را در فضیلت یکایک سوره های قرآن نقل می کنی و می گویی آنها را عکرمه از ابن عبّاس روایت کرده است، با آن که دیگر شاگردان ابن عبّاس، آنها را گزارش نکرده اند؟ او پاسخ می دهد: من دیدم مردم از قرآن، روی گردانیده و به فقه ابو حنیفه و تاریخ نگاری ابن اسحاق مشغول شده اند، پس این احادیث را برای رضای خدا وضع کردم![۲۵]

گفتنی است وجود برخی روایات ساختگی در این زمینه، به معنای آن نیست که قرائت قرآن، ثواب ندارد، بلکه احادیث معتبری داریم که ثواب های چشمگیری را برای قرائت سوره هایی مانند حمد، توحید، معوّذتین و... وعده داده اند.

دیگر احادیث ساخته شده بر اساس این انگیزه، وعده پاداش های گزاف برای برخی کارهای بسیار خُرد است. برخی ساده نگران، به امید ترغیب مردم به برخی اعمال مستحب، سخنانی را می سازند و آنها را به پیامبر(ص) و ائمّه(ع) منسوب می کنند. برای مثال، پاداشی بزرگ برای گفتن ذکری، خوردن غذایی، یا حتّی انجام دادن عبادتی بدعت آمیز، مانند نماز ضحی، قرار می دهند. عبد اللّه نهاوندی، از یکی از این افراد به نام غلام خلیل، علّت جعل را پرسیده و او پاسخ داده است: آنها را ساختیم تا دل ها را نرم و جذب کنیم![۲۶]

در این جا نیز می گوییم: هر حدیثِ بیانگر پاداش های بزرگ، جعلی نیست؛ زیرا گاه، عملی کوچک، امّا با خلوص نیت، بذری را می مانَد که می پاید و می بالد و میوه می دهد. به فرموده امام علی(ع):

أَنَّ لِکلِّ عَمَلٍ نَبَاتاً.[۲۷]

هر عملی، رویشی دارد.

و

کفایةُ القَلیلِ مِنَ العَمَلِ مَعَ الإخلاصِ.[۲۸]

اخلاص، جبران کننده کمی عمل است.

از سوی دیگر، تفضّل و احسان الهی نیز جایگاه و عظمت خود را دارد و انسان های شایسته، سزاوار بهره مندی از آن هستند.

  1. شیوه ها و قالب های جعل حدیث

حدیث سازان، راه های متفاوتی را پیمودند و از شیوه های گوناگونی، از تحریف جزئی تا کتاب سازی و دَس در مجموعه های حدیثی، سود جستند. جاعلان، گاه واژه هایی را بر متن حدیث می افزودند و یا از آن می کاستند تا معنای آن را به سود خود کنند. گاه حدیثی کوتاه یا بلند را از آغاز تا پایان برمی ساختند و گاه مجموعه ای از روایت های ساختگی را با چند روایت درست، می آمیختند و در قالب نوشته ای به ظاهر معتبر، روانه بازار حدیث می کردند. گفتنی است جعل، به طور متعارف با ساختن یک حدیث کامل، خواه کوتاه و خواه بلند، صورت می گیرد. راوی جاعل، محتوای دلخواه را به صورت یک جمله یا عبارتی کامل، از ابتدا تا انتها می سازد و آن را به معصوم نسبت می دهد. این متن ها، هر چند بسیار شبیه به متون دیگر احادیث هستند، امّا چون از اساس جعلی اند، قابل شناسایی اند. حدیث جَسّاسه[۲۹]و خلقت کهکشان از عَرَق افعی زیر عرش،[۳۰]در مجموعه های روایی اهل سنّت، از این مواردند. گونه دیگر جعل، تطبیق نادرست یک حدیث بر مصداق است، مانند احادیث حِلّیت نبیذ غیر مُسکر بر نبیذ مُسکر.[۳۱]

  1. رویارویی با حدیث سازی

جریان جعل، با وجود پشتیبانی های سیاسی و اجتماعی، نتوانست مسیر اصلی نقل و نشر حدیث را در دست بگیرد؛ زیرا پیش از آن که جریان جعل حدیث پا بگیرد، پیامبر اکرم(ص) و امام علی(ع) با هشدارهای خود، خطر آن را گوشزد کردند و سپس اهل بیت عصمت و طهارت، مبارزه با جعل حدیث را بنا نهادند و آن را استوار ساختند. امامان(ع)، با معرّفی کلّی حدیث سازان و افشای صریح برخی از آنان، به میدان آمدند و با ارائه معیارهای درست و کارآمد نقد و نیز کاربرد عملی آنها، به آموزش یاران و راویان خود پرداختند. معیارها و چگونگی کاربرد آنها در دو توضیح جداگانه «اعتبار سنجی حدیث»[۳۲]و «پژوهشی درباره عرضه حدیث»[۳۳]، آمده است. آنچه در این جا می آید، معرّفی کلّی و افشای صریح واضعان است.

۴ / ۱. معرّفی کلّی حدیث سازان

امامان(ع)، در سرآغاز راه، تنها به بیان ویژگی های رفتاری و یا محتوای احادیث حدیث سازان پرداختند. در نخستین اقدام، امام علی(ع)، این تصوّر نادرست را که همه راویان از پیامبر(ص)، صادق و در یک درجه از وثاقت هستند، رد کرد و آنها را به چهار دسته منافقان دروغ پرداز، راویانی که درست شنیده، امّا به خوبی نفهمیده اند، راویانی که درست نشنیده اند، نه آن که غرضِ خاصّی داشته باشند و راویان صادق، ضابط و قابل اعتماد، تقسیم کرد.

این نکته در خور توجّه است که امام(ع) در آغاز و پیش از یادکردِ دسته های دیگر، واضعان را معرّفی می کند.[۳۴]امام علی(ع)، سپس با هشدار به باقی ماندن این دسته در جامعه اسلامی و ادامه فعّالیت در دوره پس از پیامبر(ص)، انگیزه و وضعیت آنان را توضیح داده و با این روش، یکی از راه های شناسایی این راویان حدیث ساز را به دست می دهد. امام(ع) در باره اینان می فرماید:

این عالمان، با تزویر و دروغ و تهمت، خود را به حاکمان گم راه و دعوتگران دوزخ، نزدیک کردند و آنان هم ایشان را کارگزار خویش ساختند و بر گردن مردم، سوار نمودند و به وسیله ایشان، دنیا را خوردند.[۳۵]

بر پایه این ره نمود، اگر عالم دینی، حمایت از محرومان و قیام به حقوق مردم را کنار بنهد و به پیشوایان گم راهی و ره بَرَنده به آتش بگرود و از دین، سوء استفاده کند، باید به دیده شک به او نگریست که از دروغ و تزویر، دور نیست.

امام صادق(ع) نیز، نشانه ای مرتبط با محتوا را به دست می دهد. معاویة بن وهب، در روایتی از ایشان نقل کرده است:

نشانه دروغ گو، آن است که تو را از آسمان و زمین و شرق و غرب عالم، آگاه می کند؛ امّا چون از حرام و حلال خدایش بپرسی، چیزی در بساطش نیست.[۳۶]

۴ / ۲. افشای صریح حدیث سازان

بیان ویژگی های کلّی، چهره واقعی جاعلان را همیشه برای مردم، هویدا نمی ساخت و محبوبیت نسبی و برخی ویژگی های ایشان، مانع از تطبیق نشانه های ارائه شده بر آنها و دقّت در محتوای گزارش های آنان می شد. غالیان که با نام راوی، وکیل و نایب، خود را در صفوف یاران ائمّه(ع) جای داده بودند، گاه به تقوا شهره بودند و از این رو، افشای آنان، دشوار بود و اگر کسانی جز امامان(ع) و اصحاب بزرگ و خاصّ ایشان، هویت واقعی آنان را افشا می کردند، ممکن بود خود به اختلاف افکنی، متّهم و از جامعه شیعه، طرد شوند. در این فضای مه آلود، ائمّه(ع)، غالیانی را که بر ایشان دروغ می بستند، به صراحت، معرّفی کردند، نام بردند و حتّی آنان را با شدّت، از خود راندند. بر اساس گزارش های موجود، امام باقر،[۳۷]امام صادق،[۳۸]امام کاظم،[۳۹]امام رضا،[۴۰]امام جواد،[۴۱]امام هادی[۴۲]و امام حسن عسکری(ع)،[۴۳]یک یا چند تن از غالیان را نام برده اند و پیروان خود را از حدیث شنیدن از آنان و حتّی معاشرت با ایشان، باز داشته اند.

ائمّه(ع) همچنین با فراست الهی خویش دریافتند که برخی غالیان بر اثر معاشرت با شاگردان و راویان ایشان، کتاب های حدیثی را به بهانه استنساخ و بهره برداری های دیگر، به عاریت گرفته و پس از دست بردن در آنها، باز پس آورده اند. از این رو، امام صادق(ع)، به افشای این شگرد پرداخت و فرمود:

مغیرة بن سعید ـ خدا لعنتش کند ـ در کتاب های یاران پدرم، دست بُرد و احادیثی در آنها داخل کرد که پدرم، آنها را نگفته بود. پس پروا کنید و آنچه را مخالف سخن خدایمان و سنّت پیامبرمان است، بر ما نپذیرید.[۴۴]

از گزارش افشاگرانه دیگری به دست می آید که دَسّ و جعل حدیث، یک کار تشکیلاتی از سوی غالیان بوده است.[۴۵]این هشدارها، موجب شدند در همان روزگار، یاران ائمّه(ع)، با دقّتی بیشتر به احادیث بنگرند. برای نمونه، یونس بن عبد الرحمان، آنچه را از حوزه حدیثی کوفه گِرد آورده بود، یک به یک و با دقّتی وسواس گونه، بر امام رضا(ع) عرضه کرد و آنچه را که امام رضا(ع) بر آن مُهر تأیید نزد، کنار گذاشت تا بدان جا که مورد پرسش دیگر محدّثان واقع شد.[۴۶]

تاریخ حدیث شیعه، گواه آن است که راویان و محدّثان راستین، در دوره های بعد نیز این شیوه را به کار بستند و از نقل آنچه با غلو آمیخته بود، پرهیز کردند. راویان که نزدیک ترین افراد به ائمّه(ع) بودند. حسّاسیت نسبت به حدیث را از ایشان، الهام گرفتند و در کنار شیوه متعارف دانش اندوزی، از منبع وحیانی علوم اهل بیت(ع)، بهره گرفتند و دستاورد نگاه نقّادانه و پرسش گرانه خود را نسبت به میراث حدیثی، با ایشان در میان نهادند. راویان، افزون بر دقّت در اخذ حدیث ـ که نخستین مرحله شناسایی جعل بود ـ و جدا کردن کسانی که قابل اعتماد بودند، از کسانی که چنین نبودند و قرائت سطر به سطر روایات نزد آنان، در مقابله نسخه ها و کتاب ها با هم کوشیدند و نسخه های جعلی، یا احادیث مدسوس در آنها را کشف کردند. مطالعه احادیث دو باب «آداب نقل حدیث» و «عرضه حدیث»، می تواند این ادّعا را اثبات کند.[۴۷]

پس از راویان، عالمان شیعی به رویارویی با جعل، استمرار بخشیدند. هجرت ابراهیم بن هاشم به حوزه قم و وجود محمّد بن یحیی عطّار در همین حوزه ـ که هر دو از شاگردان یونس بن عبد الرحمان، سالار پالایش حدیث، هستند ـ و نیز ماجراهای احمد بن محمد بن عیسی در قم (در قرن سوم) و جایگاه محمّد بن حسن بن احمد بن ولید (م ۳۴۳ ق) و شاگردش شیخ صدوق رحمه الله در همین حوزه، نشان از سرایت این جریان مستمر از دوره حضور ائمّه(ع) به دوره غیبت دارد. کتاب الکافی به عنوان برون داد این حوزه، برای اثبات این امر، کفایت می کند.

افزون بر حوزه قم که به سختگیری در امر حدیث و جدّیت در نقد آن شهره بوده، حوزه علمی بغداد که امتداد تاریخی حوزه کوفه به شمار می رفت نیز با احادیث ساختگی برخورد کرده است. بغداد، پای تخت جهان اسلام بوده و بزرگانی مانند شیخ مفید و سید مرتضی و در مرحله بعد، شیخ طوسی، داشته است. اینان، هر حدیثی را نمی پذیرفتند و به صرف صحّت سند، آن را معتبر نمی دانستند. صحّت مضمون و نقد متنی، گفتمان حاکم بر مکتب حدیثی بغداد بود و در موارد متعدّدی، شیخ مفید و سید مرتضی، اخباری را که حتّی برخی بزرگان متأخّر مکتب قم، مانند شیخ صدوق رحمه اللهپذیرفته بودند، رد می کردند، یا دست کم به وجوب پذیرش آن، تن نمی دادند.[۴۸]گفتنی است این بزرگان، در جعلی خواندن احادیث، اصراری نداشتند و بسیاری اوقات، اخبار وارد شده را فقط واجبُ العمل نمی دانستند و از حکم قطعی به جعلی بودن آنها خودداری می کردند؛ زیرا پیش تر گذشت که تفاوت حدیث ضعیف و موضوع، بسیار است.

شیخ مفید و شیخ طوسی، در جایگاه دو حلقه متّصل علمی و سید رضی و سید مرتضی، در مقام دو برادر فرزانه، همه از بزرگان مکتب بغداد بودند و با وجود کارهای علمی و فقهی دیگر، به نقل، کتابت و املای حدیث، توجّه جدّی نشان دادند و از این رو، یافتن حتّی یکی دو حدیث جعلی در برخی کتاب های ایشان، مانند الأمالی مفید و نهج البلاغة، دشوار است.

شیخ مفید، در پیراستن منابع تاریخی و سیره نیز با احادیث نامعتبر، برخوردی پیگیر داشت و دو کتاب الإرشاد[۴۹]و الجمل[۵۰]او، گواه مراقبت وی از جریان نقل احادیث تاریخی است. کار سترگ سید مرتضی در تنزیه الأنبیاء و نیز الأمالی در رویارویی با اسرائیلیات و احادیث داستان سرایان، مثال زدنی و نشان دهنده قوّت نقد محتوایی در حوزه حدیث شیعه است.

تألیفات رجالی و فهرست نگاری های متعدّد محدّثان را نیز باید بدانها افزود. این کتاب ها، به گونه ای غیر مستقیم، به افشای حدیث سازان و احادیثشان، یاری رساندند. این جریان که از اواخر عصر حضور امامان(ع) و اوایل قرن سوم آغاز شد، ده ها کتاب رجال و فهرست را به ارمغان آورد. در کتاب های رجالی، نام برخی جاعلان و در کتاب های فهرست، نام برخی کتاب های ساختگی، افشا شده اند. افزون بر این، آگاهی های دیگر رجالی، مانند نام استادان و شاگردان و طبقات، یعنی وضعیت و ترتیب حلقه های اتّصال راویان به بازشناسی جعل، یاری می رساند.[۵۱]

[۱]ر . ک : ص ۲۸۹ (حدیث سازی / بیم دادن پیامبر(ص) از حدیث سازی) و ص ۲۹۵ (بیم دادن اهل بیت علیهم السلام از حدیث سازی) .

[۲]«دروغ بندانِ بر من ، بسیار شده اند . هر کس به عمد بر من دروغ بندد ، جایگاهش را باید از آتش برگیرد» ر . ک : ح ۷۵۰ .

[۳]در روزگار خلافت عمر، تمیمِ بن اوس داری، از مسیحیانِ تازه مسلمان، از خلیفه اجازه گرفت تا به وعظ و ارشاد مردم بپردازد. او به تدریج، برخی داستان های امّت های پیشین را نیز در سخنان خویش آورد و بدین سان، قصّه گویی رسمیت یافت و راه برای ورود آنچه اکنون «اسرائیلیات» نامیده می شود، باز شد ر . ک : کنز العمّال : ج ۱۰ ص ۲۸۱ (باب «القصاص» .

[۴]ر . ک : ح ۷۷۶ .

[۵]ر . ک : رجال النجاشی : ج ۱ ص ۲۹۳ ش ۲۹۸ .

[۶]ر . ک : ح ۸۲۸ .

[۷]آرای این افراد، در قالب سه نظریه، بیان و نقد شده است ر . ک : وضع و نقد حدیث : ص ۵۱ ـ ۶۲ .

[۸]ر . ک : الحدیث و المحدّثون ، محمد أبو زهو : ص ۲۶۲ .

[۹]ر . ک : ح ۸۱۶ .

[۱۰]ر.ک: الموضوعات : ج ۲ ص ۳۷ ، الضعفاء الکبیر : ج ۳ ص ۵ ش ۹۶۱ .

[۱۱]ر . ک : وضع و نقد حدیث : ص ۴۶ ـ ۵۱ .

[۱۲]مانند آنچه طَبَرانی نقل کرده است ر . ک : ح ۸۵۴ «دخل أبلیس العراق» .

[۱۳]ر . ک : ح ۸۱۱ .

[۱۴]ر . ک : صحیح مسلم : ج ۳ ص ۱۴۳۷ ح ۴۶ .

[۱۵]«الإمام الباقر(ع) إنّ أوَّلَ من [ما] استَحَلَّ الاُمَراءُ العَذابَ لِکذبَةٍ کذَبَها أنَسُ بنُ مالِک عَلی رَسولِ اللّه (ص):«سَمَّرَ یدَ رَجُلٍ إلَی الحائِطِ»؛ و مِن ثَمَّ اِستَحَلَّ الاُمَراءُ العَذابَ ؛ امام باقر(ع) فرمود : آغاز این که فرمان روایان ، شکنجه کردن را حلال شمردند ، از دروغی بود که اَنسْ بن مالک بر پیامبر خدا(ص) بست که ایشان ، دست مردی را با میخ به دیوار کوفت . از این جا بود که حاکمان ، شکنجه کردن را روا دانستند» علل الشرائع : ص ۵۴۱ ح ۱۸ .

[۱۶]ر . ک : صحیح البخاری: ج ۳ ص ۱۴۳۰ ح ۳۷۱۶ ، صحیح مسلم : ج ۲ ص ۶۰۷ ح ۱۶ .

[۱۷]ر . ک : الوضع فی الحدیث : ج ۱ ص ۲۳۰ ، وضع و نقد حدیث : ص ۴۷ ـ ۴۹ .

[۱۸]نمونه هایی از هر دو دسته را در کتاب وضع و نقد حدیث : ص ۱۲۷ ـ ۱۳۱ آورده ایم .

[۱۹]«در میان امّت من شخصی به نام محمّد بن ادریس هست که ضررش برای امّتم از ابلیس بیشتر است» الموضوعات ، ابن الجوزی : ج ۱ ص ۴۳ .

[۲۰]«هر کس خواستار دوستی من و سنّت من است، سراغ محمّد بن ادریس برود تاریخ بغداد : ج ۲ ص ۶۷ ، تاریخ دمشق : ج ۵۱ ص ۴۲۴ .

[۲۱]ر . ک : وضع و نقد حدیث : ص ۱۳۳ ـ ۱۳۷ .

[۲۲]ر . ک : ح ۸۲۹ و ۸۳۰ .

[۲۳]ر . ک : ح ۸۱۹ .

[۲۴]ر . ک : ح ۸۱۸ .

[۲۵]ر . ک : ح ۷۸۵ .

[۲۶]ر . ک : ح ۸۴۳ .

[۲۷]نهج البلاغة : خطبه ۱۵۴ .

[۲۸]ر . ک : میزان الحکمة : ج ۳ ص ۳۷۱ باب ۱۰۴۲ .

[۲۹]ر . ک : صحیح مسلم : ج ۴ ص ۲۲۶۲ ح ۱۱۹ ، سنن الترمذی : ج ۴ ص ۵۲۲ ح ۲۲۵۳ .

[۳۰]ر . ک : المعجم الأوسط : ج ۷ ص ۳۱ ح ۶۷۶۰ ، مسند الشامیین : ج ۳ ص ۲۷۳ ح ۲۲۴۱ .

[۳۱]برای آگاهی بیشتر در این باره ، ر . ک : وضع و نقد حدیث : ص ۱۶۶ ـ ۱۶۸ .

[۳۲]ر . ک : ص ۵۶ .

[۳۳]ر . ک : ص ۲۱۶ .

[۳۴]ر . ک : ح ۲۵۹ و ح ۲۶۰ .

[۳۵]ر . ک : همان .

[۳۶]الکافی : ج ۲ ص ۳۴۰ ح ۸ ، بحار الأنوار : ج ۷۲ ص ۲۴۸ ح ۱۱ : «إنَّ آیةَ الکذّابِ بِأن یخبِرَک خَبَرَ السَّماءِ وَ الأرضِ وَالمَشرِقِ وَ المَغرِبِ، فَإذَا سَألتَهُ عَن حَرَامِ اللّهِ وَ حَلالِهِ، لَم یکن عِندَهُ شَی ءٌ» .

[۳۷]ر . ک : رجال الکشّی : ج ۲ ص ۵۹۰ ش ۵۴۱ .

[۳۸]ر . ک : همان : ش ۵۴۲ و ص ۵۹۱ ش ۵۴۳ و ۵۴۴ و ۵۴۵ و ص ۵۹۲ ش ۵۴۶ و ۵۴۷ .

[۳۹]ر . ک : همان : ص ۷۷۸ ش ۹۰۹ .

[۴۰]ر . ک : همان : ص ۵۹۱ ش ۵۴۴ و ص ۸۲۹ ش ۱۰۴۷ .

[۴۱]ر . ک : همان : ص ۸۱۰ ش ۱۰۱۲ .

[۴۲]ر . ک : همان : ص ۸۰۶ ش ۱۰۰۴ و ص ۸۰۷ ش ۱۰۰۵ و ص ۸۰۹ ش ۱۰۰۹ و ص ۸۱۰ ش ۱۰۱۰ .

[۴۳]ر . ک : همان : ص ۸۴۳ ش ۱۰۸۶ . نیز ، ر . ک : بحار الأنوار : ج ۲۵ ص ۲۴۵ ح ۶ .

[۴۴]ر . ک : ح ۷۱۵ .

[۴۵]رجال الکشّی : ج ۲ ص ۴۹۱ ح ۴۰۲ .

[۴۶]ر . ک : ح ۷۱۵ .

[۴۷]ر . ک : ج ۱ ص ۲۷۷ (فصل پنجم : تبیین آداب ایجابی و سلبی نقل حدیث / آنچه باید در نقل حدیث رعایت شود) و ص ۳۳۸ (آداب سلبی) و همین جلد ص ۹۹ (فصل نهم : عرضه حدیث) .

[۴۸]مانند احادیث مربوط به عالم ذَر (ر . ک : المسائل السرویة (المطبوعة فی مصنّفات الشیخ المفید ج ۷) ص ۷۲ ، تصحیح الاعتقادات (المطبوعة فی مصنّفات الشیخ المفید ج ۵) ص ۱۲۰ «فصل فی کیفیة نزول الوحی») .

[۴۹]الإرشاد ، کتاب بزرگی است که نیمی از آن، ویژه زندگانی پیامبر اکرم(ص) و امام علی(ع) و نیم دیگرِ آن، شرح حال یک یک ائمّه علیهم السلام و نصوص مربوط به امامت، کرامات و برخی سخنان آنان است.

[۵۰]کتاب الجمل ، به جنگ جمل و برنمودن موضع برحقّ امام علی(ع) در آن می پردازد .

[۵۱]برای آگاهی بیشتر ، ر . ک : وضع و نقد حدیث : ص ۲۰۶ ـ ۲۱۱ .