سخن علّامه امینی در باره ولایت عهدی یزید - صفحه 12

پاك پيامبر صلى الله عليه و آله ، متعهّد شده بود كه حكومت را پس از خود ، به او وا گذارَد و هيچ كس را جانشين خويش نسازد . پس چاره را در اين ديد كه امام عليه السلام را به قتل رساند و با كُشتن ايشان ، مانع عمده اى را كه در طريق ولايت عهدى يزيد وجود دارد ، از ميان بر دارد تا راهِ رسيدنِ پسرش به سلطنت ، هموار گردد .
ابو الفرج اصفهانى آورده است : معاويه مى خواست براى پسرش يزيد ، بيعت بگيرد و هيچ مشكلى برايش بزرگ تر از وجود حسن بن على عليه السلام و سعد بن ابى وقّاص نبود . به همين جهت ، توطئه مسموم كردن آن دو را به اجرا گذاشت تا با مسموميت ، در گذشتند . ۱
امينى مى گويد : اين كه معاويه ، قاتل امام حسن مجتبى ـ كه سلام خدا بر او باد ـ بوده است ، با شرح و تفصيل ، خواهد آمد .

عبد الرحمان بن خالد ۲ و ولايت عهدى يزيد

معاويه ، در نطقى خطاب به مردم شام گفت: مردم شام! سنّم زياد شده و اجلم فرا رسيده است . تصميم دارم شخصى را [براى حكومت] تعيين كنم تا مايه استوارى شما باشد . من يك تن از شما هستم . بنا بر اين ، نظر و تصميمى اتّخاذ كنيد .
تبادل نظر كرده ، هم داستان گشتند و گفتند: با عبد الرحمان بن خالد بن وليد ، موافقيم . اين نظر ، بر معاويه سخت گران آمد ؛ ليكن به روى خود نياورد . پس از مدّتى ، عبد الرحمانْ بيمار شد . معاويه طبيبى يهودى را كه در دربارش بود و در نزد او

1.مقاتل الطالبيّين : ص ۸۰ .

2.ابن عبد البرّ در الاستيعاب (ج ۲ ص ۳۷۲) مى گويد : عبد الرحمان ، پيامبر صلى الله عليه و آله را درك كرده بود و از جنگ آوران و دليران قريش به شمار مى آمد و فضيلت و ديندارى و بخشندگى داشت و فقط به خاطر مخالفت با برادرش «مهاجر» ، از على عليه السلام روگردان بود ؛ چرا كه برادرش مهاجر ، دوستدار على عليه السلام بود و با او در جنگ جمل و صفّين ، شركت كرده بود ؛ اما عبد الرحمان در جنگ صفّين ، با معاويه بود و ابن حجر در الإصابة (ج ۵ ص ۲۷) مى گويد : وى در نظر مردم شام ، مقامى بزرگ داشت .

صفحه از 58