در این میان، امیر مؤمنان على علیه السلام با جایگاه ویژه خود در تلاش براى تحقّق عدالت انسانى، در باره عدالت و مفهومشناسى آن، به طور مستقیم و غیرمستقیم، سخنها گفته است كه مىتوان به پنج مفهوم توجّه یافت.
2_ 1. قرار دادن و قرار یافتن هر چیز در جاى خودش
این مفهوم از عدالت كه مفهومى كهن از عدالت است، بدین معناست كه هر چیز و هر كس، در هر حوزه و جایگاهى، آنجا قرار گیرد كه بایسته و شایسته آن است، چنانكه امام على علیه السلام در این باره فرمود:
اَلْعَدْلُ یضَعُ الْأُمُورَ مَوَاضِعَهَا۱؛
عدالت كارها را بدانجا مىنهد كه باید.
ملّاى روم در بیان این مفهوم چنین سروده است:
عدل چه بْوَد؟ وضع اندر موضعشظلم چه بْوَد؟ وضع در ناموقعش
۲
عدل چه بْوَد؟ آب دِهْ اشجار راظلم چه بْوَد؟ آب دادن خار را
عدل وضع نعمتى در موضعشنه به هر بیخى كه باشد آبْكَش
ظلم چه بْوَد؟ وضع در ناموضعىكه نباشد جز بلا را منبعى
۳
این مفهوم در تمام سخنان و عملكرد عدالتخواهانه امیر مؤمنان على علیه السلام لحاظ شده است، و تلاش امام در حكومت خود بر این بوده است كه همه چیز در جاى خود قرار گیرد ۴.
این مفهوم در همه امور روان است، كه هر كجا پاس داشته شود، عدالت معنا یافته، و هر كجا ناروایى صورت گیرد، ستم پدید آمده است.
2 _ 2. انصاف و داد
واژه «انصاف» از مادّه «نَصْف» و «نُصْف» و «نِصْف» به معناى چیزى را نصف كردن یا به نیمه رساندن است، چنانكه گویند: «نَصَفْتُ عُمْرِی: به نیمه عمر رسیدم»؛ «نَصَفَ النَّهَارُ: روز به نیمه رسید»؛ «نَصَفَ الشَّیءَ بَینَ الرَّجُلَینِ: آن چیز را میان آن دو مرد به نصف تقسیم كرد و به هر كدام نیمى از آن را داد»؛ «ینْصِفُ إِنْصَافًا الشَّیءُ: آن چیز نصف شد و به نیمه رسید» ۵.
1.نهج البلاغه، حکمت ۴۳۷
2.مثنوی معنوی، دفتر ششم، بیت ۲۵۹۶
3.همان، دفتر پنجم، ابیات ۱۰۸۹ _ ۱۰۹۱
4.ر.ک: نهجالبلاغه، کلام ۱۶، خطبه ۱۷۳ و ۱۴۷
5.کتاب العین، ج۳، ص۱۷۹۹؛ معجم مقاییس اللغة، ج۵، ص۴۳۱؛ لسان العرب، ج۱۴، ص۱۶۵