«انصاف» در روابط و مناسبات اجتماعى و امور سیاسى و ادارى، به مفهوم نصف كردن سود و زیان میان خود و دیگران و پاسداشتن «داد» و حفظ حقوق دیگران همانند حفظ حقوق خود، و در مقام داورى، حقوق طرفین را یكسان و برابر رعایت كردن است. انصاف در این وادى، بدین معناست كه هر كس حقوق دیگران را رعایت كند و آن را چون حقوق خود بداند و براى دیگران حقوقى برابر خود قائل باشد و آن چه براى خود مىخواهد، براى دیگران نیز بخواهد و مزایا و بهرههاى زندگى را میان خود و مردمان برابر تقسیم نماید ۱.
همچنین به معناى دادخواهى و گرفتن حق و دادن آن است. در آموزههاى على علیه السلام آمده است:
الْعَدْلُ الْإِنْصَافُ۲؛
عدالت یعنى انصاف.
در این بیان، عدالت به مفهوم «انصاف» و «داد» آمده است. و آن حضرت در سخنى در اوایل زمامدارى خود ۳، به موضعگیرى دادخواهانه خویش اشاره كرده و فرموده است:
وَ ایمُ اللهِ لَأُنْصِفِنَّ الْمَظْلُومَ مِنْ ظَالِمِهِ، وَ لَأَقُودَنَّ الظَّالِمَ بِخِزَامَتِهِ، حَتَّى أُورِدَهُ مَنْهَلَ الْحَقِّ وَ إِنْ كَانَ كَارِهاً۴؛
به خدا سوگند، كه دادِ ستمدیده را از آن كه بر او ستم كرده بستانم، و مهار ستمكار را بگیرم و به ناخواهِ او، تا به آبشخور حق كشانم.
در این جا عدالتخواهى، تلاش براى تحقّق عدالت، در معناى انصاف و دادستانى، و گرفتن حقّ ستمدیده و رساندن آن حق به وى، آمده است ۵.
همچنین حضرت در نامهاى به كارگزاران خراج فرموده است:
فَأَنْصِفُوا النَّاسَ مَنْ أَنْفُسِكُمْ۶؛
پس داد مردم را از خود بدهید.
یعنى كارگزاران در رفتار و مناسبات خود و انجام وظایف و مأموریتهاى خویش، از روى عدالت و داد رفتار و عمل كنند و هیچ حقى را زیر پا نگذارند و حقوق مردمان را به درستى، همچون حقوق خود پاس دارند.
2 _ 3. مساوات
عدالت در آنجا كه سخن از حقوق عمومى و قرار گرفتن در برابر قانون و بهرهمندى از فرصتهاى اجتماعى، سیاسى، اقتصادى و فرهنگى است، به مفهوم مساوات و برابرى است؛ و آن
1.ر.ک: نقطههای آغاز در اخلاق عملی، ص۵۷۱
2.نهج البلاغه، حکمت ۲۳۱
3.الارشاد، ص۱۱۶ و ۱۱۷
4.نهج البلاغه، کلام ۱۳۶
5.ر.ک: تحف العقول، ص۲۰۸؛ نهج البلاغه، نامه ۵۹؛ شرح غرر الحکم، ج۵، ص۴۱۰
6.نهج البلاغه، نامه ۵۱