منها حاجه۱ .»
بخش ششم طبری:
و وددت أنی كنت سألت رسول الله _ صلی الله عليه و سلم _ لمن هذا الامر فلا ينازعه أحد و وددت أنی كنت سألته هل للأنصار في هذا الامر نصيب و وددت أنی كنت سألته عن ميراث ابنة الأخ والعمة فان في نفسي منهما شيئاً.۲
ابوعبید مقدمه حدیث را خلاصه کرده و مطالب مربوط به احوالپرسی، تعیین جانشین و نظر خلیفه در باره ریاستطلبی صحابه را حذف کرده و چنین گوید:۳
عبد الرحمن بن عوف گوید: به منظور عیادت به دیدار ابوبکر رفتم _ در آن بیماری که سبب فوت او شد_ و بر او سلام کردم و گفتم: [پرسیدم حالت چطور است؟ برخاست و نشست. گفتم:] شکر خدا [بحمد الله] خوب شدی. [گفت: به نظرت من خوبم؟ گفتم: آری. گفت: با این حال من بیمارم]. سپس گفت: من به نظر خودم بهترینتان را برای خلافت برگزیدم. بدین سبب باد به دماغ همه شما خواهد افتاد بدان امید که به جای او به قدرت دست یابید. میبینید که دنیا به شما روی آورده است؛ هر چند که هنوز نیامده، ولی بهزودی خواهد آمد. بهزودی خانههایتان را با پردههای ابریشمین و پشتیهای دیبا خواهید آراست و از خوابیدن بر فرشهای پشمین آذری چنان آزرده خواهید شد که گویا روی خارهای گیاه سعدان خوابیدهاید. به خدای سوگند! که اگر شما را پیش بدارند و بیگناه گردن بزنند برایتان بهتر از آن است که در لذتهای دنیا فرو بروید. شما در آینده نخستین کسانی خواهید بود که مردم را گمراه میکنید و از راه راست به چپ و راست میرانید. ای راهنمای راه گمشدی! صبر کن که سپیده بر آید و گر نه راه نمییابی. [یا هادی الطریق جُرتَ، انما هو الفجر او البحر_ ضرب المثل است برای کسی که در لذات دنیا فرو رود]. [عبد الرحمن گوید] گفتم: خدایت رحمت کند! سخت نگیر که حالت بدتر میشود. نظر مردم در باره تصمیم تو از دو حال بیرون نیست؛ یا با تو همنظرند یا مخالف. موافقان با تو هستند و مخالفان به تو مشورت خواهند داد. آن را که برگزیدهای چنان است که دوست داری و ما از تو جز خیر خواهی سراغ نداریم). بر چیزی از این دنیا اندوهگین مباش. به خدا سوگند که تو پیوسته صالح و مصلح بودهای.
گفت: آری من بر چیزی از دنیا اندوهگین(متأسف) نیستم جز بر سه کار که کردم و
1.. کتاب الاموال، ص۱۴۴_۱۴۵.
2.. تاریخ الرسل و الامم و الملوک، ج۲، ص۶۱۹-۶۲۰.
3.. ترجمه حدیث بر اساس نقل ابوعبید است. اضافات طبری داخل پرانتز است. اسناد ترجمه نشده است.