حديث پشيماني - صفحه 192

وجود ندارد تا بتوان با اعتماد بر سخن عقیلی و تقلید ذهبی و ابن حجر و هیثمی از وی و با تضعیف این راوی، این حدیث را نامعتبر تلقی کرد. ضمن این که ابن عساکر در یکی از طرق نقل خود، آن را با سند عالی و با لفظ «لقد وقع اِلیّ عالیا من السند»۱ از طریق علوان آورده است؛
8. نیز در طریق نقل لیث۲ به جای علوان بن داود، علوان بن صالح قرار دارد و در برخی طرق نقل فقط نام علوان (بدون نام پدرش) آمده است؛
9. هم‌چنین علامه امینی(م1392ق) در چند جای کتاب گرانسنگ الغدیر از
این حدیث به عنوان صحیح «و الاسناد صحیح»۳ یاد کرده و از رجال سند این حدیث
به «رجاله کلهم ثقات اربعه منهم من رجال الصحاح الست؛ رجال سند این حدیث
همه ثقه هستند و چهار تن از آنان از رجال اسناد صحاح ششگانه هستند»، یاد
کرده است؛۴
10. بسیاری از محدثان، مورخان، ادیبان و رجالیان و ... اهل سنت این حدیث را نقل کرده و تلقی به قبول کرده‌اند (چنان‌که از منابع متعدد در همین مقاله آوردیم)؛
11. ابن تیمیه با توجیه کشف بیت، آن را تلویحاً پذیرفته است.
با توجه به این همه اسناد و مدارک معتبر حدیثی، تاریخی، رجالی، ادبی و...می‌توان از صدور چنین سخنی از ابوبکر اطمینان حاصل کرد.

نتایج و پیامدهای فقرات مختلف این حدیث

الف: نتیجه «لیتنی لم اکشف بیت فاطمه و لو غلغوه علی الحرب»

1. اعتراف به حمله به خانه وحی و هتک حرمت آن و باز کردن در آن بدون رضایت صاحبش؛ خانه‌ای که احترام به آن و صاحبش بر همه مسلمانان لازم و واجب بود؛
2. اعتراف به ناراضی کردن صاحب این خانه، یعنی حضرات فاطمه علیها السلام و علی علیه السلام و

1.. تاریخ مدینه دمشق، ج۳۰، ص۴۲۲-۴۲۳: «و قد وقع لی عالیاً من حدیث اللیث و فیه ذکر علوان أخبرناه أبو عبد الله الخلال و أبو القاسم غانم بن خالد قالا، أنا أبو الطیب بن شمة، أنا أبو بکر بن المقرئ، أنا محمد بن زبان، أنا محمد بن رمح،أنا اللیث، عن علوان، عن صالح بن کیسان، عن حمید بن عبد الرحمن بن عوف، عن أبیه أنه دخل علی أبی بکر فی مرضه فأصابه مفیقاً».

2.. علل الدار‌قطنی، ج۱، ۱۸۰-۱۸۳.

3.. الغدیر، ج۵، ص۳۵۷ و ج۷، ص۱۷۰ و موارد دیگر؛ نیز ر.ک: الوضاعون و احادیثهم، ص۴۶۹.

4.. الغدیر، ج۷، ص۱۷۰

صفحه از 194