بررسى مفهوم امامت در پرتو آيه ملك عظيم - صفحه 81

خداى تعالى در ذيل آيه مى‏فرمايد: فَإذا لايُؤْتُونَ النّاسَ نَقيرا. از اين بيان نمى‏توان استفاده كرد كه مراد از ملك، ملك مادّيّات است، چرا كه هر مقامى را مى‏توان از ديگران منع كرد و حتّى در صورت غصب حق، آن را از صاحب حق نيز مى‏توان منع كرد؛ لذا ممانعت از حقّ امر و نهى نيز معناى صحيحى از آيه خواهد بود. در نتيجه، به صِرف منع ملك از ديگران، نمى‏توان گفت مراد از آن، ملك مادّيّات است.
به ادّعاى ايشان، از سياق آيات استفاده مى‏شود كه مراد از ملك عظيم ملك معنوى است. امّا براى اين مدّعا دليل نمى‏آورند.

5ـ 3ـ 4) نبوّت رشحه‏اى از ولايت است

آيت‏اللّه‏ شيخ محمّد سند همچون علّامه طباطبايى، معتقد است كه ملك، مقامى بالاتر از نبوّت است و نبوّت از آن جدا مى‏شود. بر اساس نظر ايشان نبوّت رشحه‏اى از ولايت است. (21: ص 370) ۱
امّا پيشتر گفتيم اصل اينكه نبى بما هو نبى، داراى ملك و ولايت است، دليل ندارد و پذيرفتنى نيست تا گفته شود ولايت جنبه ملكوتى نبى است و نبوّت، حاصل فيضان ولايت اوست.
در بند 5ـ 2ـ 1، به تفصيل، عدم ارتباط مقام نبوّت و ملك عظيم بيان و اثبات شد كه نه در لغت و نه در آيات و روايات، هيچ دليلى وجود ندارد بر اينكه ملك و سلطنت جزئى از نبوّت يا خود نبوّت باشد؛ بلكه به تصريح آيات و روايات، مقام سلطنت و ملك غير از نبوّت و مقام امامت است.
علّامه طباطبايى براى اين مدّعا دليلى ارائه نكرده است؛ امّا آيت‏اللّه‏ سند با استناد به علوم بى‏انتهاى ائمّه عليهم ‏السلام در صدد اثبات ولايت بر هدايت و ارشاد قلوب براى ائمّه عليهم ‏السلام است. (21: ص 370 ـ 371) فعلاً از اين مطلب چشم مى‏پوشيم كه آيا از علوم بى‏انتهاى ائمّه عليهم ‏السلام مى‏توان چنين نتيجه گرفت يا خير و اين نوع از ولايت را براى ائمّه عليهم ‏السلام مى‏پذيريم ولى بايد گفت: براى تفسير ملك عظيم به اين نوع ولايت،

1.در بند ۵ـ ۳ـ ۱ اشاره شد كه علّامه طباطبايى نيز ملك را شامل نبوّت مى‏داند .

صفحه از 89