مورد ايشان آيه نازل كرد؟! ۱ اينان همانها بودند كه پيامبر صلى الله عليه و آله وسلم به هنگام نزديكى رحلت خود، به تجهيز سپاه اسامه امرشان كرد و متخلّفان از آن را لعنت كرد؛ ولى آنها با مخالفت دستور رسول خدا صلى الله عليه و آله وسلم، از پيوستن به سپاه اسامه سر پيچيدند. (8: ج 5 ص 96 و 290؛ 10: ص 343) كارهاى زشت اينها در زمان حيات پيامبر و پس از ايشان، بيش از آن است كه به شمارش آيد. (بنگريد: 10: ص 343 ـ 344)
پس كتمان و انكار نصوصى كه در باب خلافت و جانشينى اميرالمؤمنين عليه السلام شنيده و دانستهاند، پديدهاى تازه نيست. اين كار، به دليل پيروى هواى نفس آنها و گمانى مبتنى بر سطحىترين نظرات آنها و حرصى بر اينكه رياست در بين ايشان جارى نشود، انجام گرفت. در اين كتمان نصّ، آيندگان به گذشتگان خود اقتدا كردند؛ از ترس اينكه مبادا به ورطه طعن و دشمنى و تكذيب گذشتگان بيفتند! بنابراين آنچه گفتيم، نه مبطل نقل ماست و نه عيب و خللى در تواتر ماـ كه حجّت را بر مخالفين، تثبيت مىكندـ وارد مىآورد.
مطلبى ديگر برايت مىافزايم كه هم در تثبيت نبوّت، سودت رساند و هم تأكيدى بر رهنمونىات به حق در موضوع امامت باشد. و آن اينكه: در مورد حجّت (دليل و برهان) اين نكته شرط نيست كه مردم بر آن آگاه شوند. همچنين ضرورتى ندارد كه موافق و مخالف در روايت آن اتّفاق نظر داشته باشند. اگر چنين چيزى لازم بود، پيامبران حجّت و برهان نمىآوردند؛ چرا كه مخالفان پيامبران در همه زمانها وجود داشتهاند. همچنين در اين صورت، اخبار بعد از رسول خداـ به دليل اختلاف اهل اسلام در روايات ـ براى ما صحيح نمىبود.
شرط حجّت (برهان) اين است كه «صحت ادّعا» را روشن كند. و از ضروريّات روايت صحيح، اين است كه وقتى به تواتر روايت شود و قرينه به همراه آن باشد، همراه با كسانى كه راه عذر را ببندد، نگاه داشته مىشود. اين نكته را بدان تا از آن سود ببرى.
معتزلى به شيعى:
ادّعاى شما در مورد نصّ، به جهتى كه مانند آن ما را در نبوّت ملزم نمىكند، باطل است. آن جهت، اين است:
پيشينيان ما، از پيشينيان خود، و همينگونه نسل به نسل تا برسد به سلف اوّل
1.اشاره به آيه ۶۲ سوره جمعه. بنگريد: ۱۰: ص ۳۴۲ ـ ۳۴۳.