ترجمه رساله الابانه - صفحه 162

تو، چيزى نيست مگر مانند آنچه بر آن اعتراف دارى، از وجود گروه اندكى كه مسيلمه ۱ را اطاعت مى‏كردند و براى او مدّعى نبوّت بودند. البتّه به نظر من و تو، نه هيچ معجزه‏اى از او ديدند و نه اعتراف من به آنها، به معناى اقرار و اعتراف به معجزه به مى‏باشد؛ با اينكه اثبات نبوّت به اين مقدار اندك نيز صحيح نيست.
معتزلى به يهودى:
هرچند شماگروه يهود به آن اعتراف نمى‏كنيد، ولى دليل همچنان بر شما لازم است و نقل متواتر مسلمانان امروز، حجّتى است كه مطالبى را كه نفى مى‏كنيد، ثابت مى‏كند.
شيعى به معتزلى:
مى‏بينم كه به مراحل اوّليه بازگشتى و در اثبات حجّت بر يهودى، به «تواتر اوّلى» برگشتى و اقرار او برايت به وجود پيشينيانى كه در آغاز با پيامبر صلى‏ الله‏ عليه‏ و‏ آله ‏وسلمبوده‏اند. پس آيا در اين مطلب، ميان خودت و من فرقى مى‏بينى؟ من مى‏گويم: هرچند برايم اعتراف نكنى كه سلف متقدّم نصّى شنيده‏اند و خلافتى ديده‏اند، امّا به هر حال، دليل بر تو لازم است و نقل متواتر شيعه امروز، اثبات مى‏كند آنچه را نفى مى‏كنى. پس درست بنگر دليلى را كه در اين مورد در پاسخ او آوردى، همان دليل، حجّت ما بر توست و هيچ فرقى بين دو موضع نمى‏توان يافت و دستاويزى برايت در اين مبحث نيست. به علاوه اگر راه انصاف بپيمايى و به اخبار روايت شده بازگردى، خواهى دانست كه در زمان اميرمؤمنان عليه ‏السلام گروهى بودند كه به او نسبت داده مى‏شدند و عقيده داشتند كه رسول خدا به امامت ايشان نصّ صريح دارد. (بنگريد 10: 350)
معتزلى به شيعى:
ما شك نداريم كه هم‏اكنون شما گروه شيعه به حدّى از كثرت و جمعيّت رسيده‏ايد كه فراتر از حدّ تواتر است. از اين رو، اگر خبر دهيد از آنچه ديده يا شنيده‏ايد، راست مى‏گوييد؛ ولى شما در زمان گذشته حاضر نبوديد تا نصّى از

1.مسيلمه‏بن ثمامه‏بن كبيربن حبيب الحنفى، كه براى مردم آن روز، ادّعاى نبوّت كرد، برخى از احكام اسلام را برداشت و كلمات مسجّعى در برابر قرآن براى مردم ساخت. در سنّ بالا، در سال ۱۱هجرى در جنگ يمامه كشته شد. (۱۷: ج ۲، ص ۱۹۹ ـ ۲۰۰)

صفحه از 180