ترجمه رساله الابانه - صفحه 163

ايشان شنيده باشيد، بلكه شما به روايت ديگران اعتماد مى‏كنيد و قول را به روايت راويان حواله مى‏دهيد و اينان هم خود روايت كسانى ديگر را حكايت مى‏كنند. اگر بپذيريم كه مخبر اين گروه ناقلان در اوايل عصر پيامبر بوده است، چه دليلى وجود دارد كه اين خبر، اطمينان بياورد و قبول قول او واجب باشد؟ چرا نگوييم كه پيشينيان شما «آحاد» و گروهى اندك بوده‏اند كه اين خبر را نقل كردند و پس از آن اين خبر را به تعداد بيشتر رسانديد و سپس در جمعيّتى بيشتر از مقدار قبلى، و بدين‏سان اين خبر رشد كرد و زياد شد؛ ولى در آغاز جزء اخبار آحاد بوده است و شايد به همين طريق، بعد از عصر نبى صلى‏ الله‏ عليه‏ و‏ آله ‏وسلمتوسّط گروهى نشئت گرفته و خبر ساختگى (جعلى) براى شما گفته‏اند شما به آن ارجاع مى‏دهيد؟
يهودى ـ در حالى كه از معتزلى متعجّب بود ـ گفت:
چرا شما گروه معتزلى، هر چيزى را كه در پاسخ شيعه به آن احتجاج كرديد، انكار مى‏كنيد؛ امّا از سخن گفتن با آنها به زبان يهودى‏ـ كه مخالفان شما در شريعت هستندـ باز نمى‏ايستيد؟
اين پديده، تنها يكى از دو علّت زير را دارد:
نخست: عدم معرفت و بصيرت كه بدون دقّت نظر در فرجام سخن، هر آنچه را برايتان آسان مى‏نمايد، مى‏گوييد. به همين جهت، در بيان اين سخن شتاب ورزيدى و در مورد لزوم اين سخن بر خودت در موضوع نبوّت تأمّل نكردى.
دوم: كمىِ تقوا و ديانت و پروا نداشتن از خداست كه در اين حال، هيچ بازدارنده‏اى و هيچ معلّم با تقوايى نيست كه شما را نگاه دارد. از اين رو، به امامى كه طرف منازعه تو (شيعى) جانشين پيامبرتان مى‏داند، اشكال مى‏كنى، به همان دليلى كه اگر روا باشد، باكى ندارى از اينكه اشكالى بر پيامبرتان وارد آورد.
پس اشكالى كه به او گرفتى‏ـ خداى عافيتت دهادـ همان دليل ما، در پاسخ سخن توست و همان كلام ماست كه همواره به تو گفته مى‏شود.
ما مى‏گوييم: اى گروه مسلمانان، ما شك نداريم كه شما امروز در حدّى از كثرت و تواتر هستيد كه هرگاه خبر دهيد از آنچه ديده يا شنيده‏ايد، صادق باشيد؛ ولى شما معجزه‏اى از پيامبرتان نديده‏ايد و اصولاً هم عصر پيامبرتان نبوده‏ايد تا معجزه‏اى ببينيد و آنچه روايت مى‏كنيد، از ديگران است. شما به سخن كسى ارجاع مى‏دهيد كه به شما خبر داده، به نقل از روايت راويان از ديگران. و آنها نيز

صفحه از 180