بررسى محتوايى زيارت جامعه كبيره - صفحه 54

كاوش در مورد اين دو قاعده، مانند كارهاى برخى از بزرگان علماى اماميه از فلاسفه و متكلّمان، به شيوه مفصّل انجام مى‏گيرد و كتابهاى مفصّل در مورد آن نوشته مى‏شود؛ ولى به دليل همان دشوارىِ ياد شده، بعضى از اينان، در زمان اين كاوشها ـ بدون اينكه خود بدانند ـ به واديهاى ديگر در مى‏غلتند و ناخودآگاه، التزام به اين قواعد را رها مى‏كنند. يعنى در طىّ بحث اختيار، به جبر يا تفويض مى‏رسند و در حين بحث توحيد، به تعطيل و تشبيه.
به اين جهت، بايد با دقّتى بيشتر، اين دو قاعده روشن شود؛ زيرا در تبيين دقيق معارف اعتقادى نقش اساسى دارد؛ از جمله موضوع اصلى اين گفتار كه محاسبه اعمال بندگان در قيامت است.

ارتباط بحث نفى تشبيه به بحث معاد

وقتى به مكتب عقائد حقّه رجوع مى‏كنيم، مى‏بينيم كه خداى متعال جسم نيست؛ پس هيچ مخلوقى مانند او نيست و او نيز به هيچ آفريده‏اى شباهت ندارد. اين حقيقت منحصر به دنيا نيست؛ بلكه در تمام عوالم و مشاهد صادق است. هيچ يك از نشئه‏هاى خلقت ـ مانند نشئه آخرت، دنيا، برزخ و قبر ـ بر خداى تعالى احاطه نمى‏يابند؛ چرا كه او جسمى محدود نيست كه مورد احاطه اين نشئه‏ها باشد. حال كه در مورد خداى تعالى چنين حقيقتى صادق است، آيا پيروان عقيده تجسيم انتظار دارند كه بگوييم بازگشت مخلوقات به خدا در روز قيامت، به معناى رؤيت خداوند با چشمِ سر و به شيوه جسمانى، جغرافيايى و مكانى است، به گونه‏اى كه در يك جهت جغرافيايى به سوى خدا روى آوريم؟
اين سخن را نمى‏توان گفت؛ چون لازمه آن محدوديّت خداوند است؛ و گر نه سخن قريش كه نسبت به رسالت آسمانىِ پيامبر، اعتراض داشتند، درست مى‏آيد كه مى‏گفتند: «اگر تعداد ملائكه نگهبانان جهنّم، نوزده نفر است، ما ـ قبيله قريش ـ با جمعيّت زيادى كه داريم، يك جنگ بدر يا اُحُد ديگر بر پا مى‏كنيم و بر آنها غالب مى‏شويم.» يا به اسرائيليّاتى مى‏رسيم كه از كشتى گرفتن خداى ـ عزّوجلّ ـ با يعقوب

صفحه از 70