رساله‏ اى در بررسى اصالت «خطبه‏ البيان» - صفحه 149

ايشان كه: واى بر شما نكنيد اين كار را؛ به غير اين نيست كه من هم مخلوقم مثل شما. پس ابا كردند از قبول. پس فرمود: واى بر شما! پروردگار من و پروردگار شما خداست. واى بر شما! توبه كنيد و بازگشت كنيد! پس گفتند: ما از گفتار خود برنمى‏گرديم. تو پروردگار مايى، روزى ما مى‏دهى و ما را خلق كرده[ اى]. پس فرمود كه: اى قنبر فعله و عمله را بياور. پس قنبر رفت و ده نفر آورد با زنبيلها و كلنگها. ۱ پس امر كرد كه گودالى بكنند در زمين براى آنها، پس چون كندند، امر فرمود كه هيزم و آتش در آن ريختند. پس چون شعله‏ور شد، فرمود به ايشان: توبه كنيد واى بر شما. پس ابا كردند و گفتند: برنمى‏گرديم. پس آن حضرت بعض آنها را انداخت به آتش و بعد از آن، بقيه ديگر را انداختند در آتش؛ پس حضرت فرمود شعرى:

إنّي إذا أبصرت شيئا منكراأو قدت نارا و دعوت قنبرا
(همان: ص 373، ح 556 و مختصر آن در ص 145، ح 128؛ و به نقل از آن در 26: ج 25، ص 299، ح 63 با مختصرى تفاوت)
و ديگر از جمله اصحاب حضرت امام محمّد باقر عليه ‏السلام مغيره‏بن سعيد بوده و از اصحاب امام جعفر صادق عليه ‏السلام ابوالخطاب كه اسم او محمّد بن مقلاص است و القاب متعدّد دارد. اين دو ملعون هم از جمله غلات بودند و شيوه ايشان اين بود كه كتابهاى اصحاب اين دو بزرگوار را مى‏گرفتند و احاديث دروغ مى‏ساختند و نسخه على حده مى‏نوشتند از اين كتابها و دروغهاى خود در داخل آنها مى‏كردند و در ميان اصحاب خود پهن مى‏كردند.
پس هر حديثى كه دلالت دارد به غلو از تصرّف آن دو ملعون است. و امام عليه ‏السلام مكرّر ايشان را لعن مى‏كرد و نفرين مى‏كرد و مى‏فرمود كه: خدا بچشاند به آنها حرارت آهن را. و دعاى امام عليه ‏السلام در حق آنها مستجاب شده، كشته شدند.
و احاديث بسيار است كه اينجا گنجايش ذكر آنها را ندارد، قليلى را ذكر مى‏كنم. از جمله شيخ كشّى رحمه‏الله به سند صحيح، از هشام‏بن الحكم روايت كرده كه از حضرت

1.در متن روايت، تعبير «المرور» آمده است كه برگردان فارسى مرحوم ميرزا بنا بر كتاب المنجد (المَرّ: بيل) درست نيست.

صفحه از 177