ايشان كه: واى بر شما نكنيد اين كار را؛ به غير اين نيست كه من هم مخلوقم مثل شما. پس ابا كردند از قبول. پس فرمود: واى بر شما! پروردگار من و پروردگار شما خداست. واى بر شما! توبه كنيد و بازگشت كنيد! پس گفتند: ما از گفتار خود برنمىگرديم. تو پروردگار مايى، روزى ما مىدهى و ما را خلق كرده[ اى]. پس فرمود كه: اى قنبر فعله و عمله را بياور. پس قنبر رفت و ده نفر آورد با زنبيلها و كلنگها. ۱ پس امر كرد كه گودالى بكنند در زمين براى آنها، پس چون كندند، امر فرمود كه هيزم و آتش در آن ريختند. پس چون شعلهور شد، فرمود به ايشان: توبه كنيد واى بر شما. پس ابا كردند و گفتند: برنمىگرديم. پس آن حضرت بعض آنها را انداخت به آتش و بعد از آن، بقيه ديگر را انداختند در آتش؛ پس حضرت فرمود شعرى:
إنّي إذا أبصرت شيئا منكراأو قدت نارا و دعوت قنبرا
(همان: ص 373، ح 556 و مختصر آن در ص 145، ح 128؛ و به نقل از آن در 26: ج 25، ص 299، ح 63 با مختصرى تفاوت)
و ديگر از جمله اصحاب حضرت امام محمّد باقر عليه السلام مغيرهبن سعيد بوده و از اصحاب امام جعفر صادق عليه السلام ابوالخطاب كه اسم او محمّد بن مقلاص است و القاب متعدّد دارد. اين دو ملعون هم از جمله غلات بودند و شيوه ايشان اين بود كه كتابهاى اصحاب اين دو بزرگوار را مىگرفتند و احاديث دروغ مىساختند و نسخه على حده مىنوشتند از اين كتابها و دروغهاى خود در داخل آنها مىكردند و در ميان اصحاب خود پهن مىكردند.
پس هر حديثى كه دلالت دارد به غلو از تصرّف آن دو ملعون است. و امام عليه السلام مكرّر ايشان را لعن مىكرد و نفرين مىكرد و مىفرمود كه: خدا بچشاند به آنها حرارت آهن را. و دعاى امام عليه السلام در حق آنها مستجاب شده، كشته شدند.
و احاديث بسيار است كه اينجا گنجايش ذكر آنها را ندارد، قليلى را ذكر مىكنم. از جمله شيخ كشّى رحمهالله به سند صحيح، از هشامبن الحكم روايت كرده كه از حضرت
1.در متن روايت، تعبير «المرور» آمده است كه برگردان فارسى مرحوم ميرزا بنا بر كتاب المنجد (المَرّ: بيل) درست نيست.