رساله‏ اى در بررسى اصالت «خطبه‏ البيان» - صفحه 150

صادق عليه ‏السلام شنيده كه مى‏فرمود كه: مغيره‏بن‏سعيد طريقه‏اش اين بود كه بر پدرم عمدا دروغ مى‏بست و كتابهاى اصحاب پدرم را مى‏گرفت و اصحاب مغيره پنهان بودند در ميان اصحاب پدرم. مى‏آمدند به تزوير، كتابهاى ايشان را مى‏گرفتند و مى‏دادند به مغيره و او داخل مى‏كرد در ميان آنها كفر و زندقه را و اسناد مى‏داد به پدرم و مى‏داد به اصحاب خود و امر مى‏كرد كه آنها را پهن كنند در ميان شيعه. پس هرچه در كتابهاى اصحاب پدرم هست از غلو، پس اين همان است كه مغيره‏بن سعيد داخل كرده است. (21: ص 298، ح 402 و به نقل از آن در 26: ج 2، ص 250، ح 63)
و ايضا روايت كرده است از حضرت صادق عليه ‏السلام كه آن حضرت يك روزى به اصحاب خود فرمود كه: لعنت كند خدا مغيره‏بن‏سعيد را و لعنت كند خدا آن زن يهوديه را كه مغيره آمد و شد مى‏كرد نزد او و از او سحر و شعوذه و كارهاى غريب و عجيبِ خارق عادت مى‏آموخت. به درستى كه مغيره دروغ گفت بر پدرم. پس خدا ايمان را از او برداشت. و به درستى كه قومى هم دروغ بستند بر من. چه مى‏شود ايشان را! خدا بچشاند به ايشان گرمى آهن را. پس واللّه‏ كه ما نيستيم مگر بندگان خدا او خلق كرده است ما را و برگزيده است ما را و ما قدرت نداريم بر ضررى و نفعى. اگر رحم كند بر ما، به رحمت خود كرده است و اگر عذاب كند ما را، پس در ازاى گناهان ماست. واللّه‏ نيست ما را حجّتى و ما براتى از خدا نداريم. ما هم مى‏ميريم و به قبر مى‏رويم و در صحراى قيامت مى‏دارند و از ما سؤال مى‏كنند. واى بر ايشان! چه مى‏شود ايشان را؟ لعنت كند خدا ايشان را ! پس به تحقيق كه اذيّت رساندند به اين گفتار خدا را و اذيّت رسانند رسول خدا صلى‏ الله‏ عليه‏ و‏ آله ‏وسلم را در قبر او و اميرالمؤمنين و فاطمه و حسن و حسين و على‏بن‏الحسين و محمّدبن‏على را ـ صلوات‏اللّه‏عليهم ـ تا آخر حديث. (21: ص 299، ح 403 و به نقل از آن در 26: ج 25، ص 289، ح 46 با تفاوت مختصرى)
و ايضا روايت كرده است از حضرت صادق عليه ‏السلام : كه بود از براى حسن عليه ‏السلام كذّابى كه دروغ مى‏بست بر او و نام او را نبرد و بود از براى حسين عليه ‏السلام كذّابى بود كه بر او دروغ مى‏بست و نام او را نبرد و مختار دروغ مى‏بست بر على‏بن‏الحسين عليه ‏السلام و

صفحه از 177