رساله‏ اى در بررسى اصالت «خطبه‏ البيان» - صفحه 152

بر جميع خلق او. بيرازى مى‏جويم به سوى خدا از كسى كه چنين سخنى بگويد و پناه مى‏برم به سوى خدا از اين گفتار؛ پس ترك كنيد اين جماعت را. لعنت كند خدا آنها را و به تنگنا بيندازد ايشان را. و اگر يكى از آنها را بيابيد سر او را به سنگ بكوبيد. (همان: ص 567، ح 997)
و ايضا حديثى نقل كرده از حضرت صادق عليه ‏السلام از تفسير آيه شريفه: «هل ننبّئكم على من تنزّل به الشياطين تنزّل على كلّ أفّاكٍ أثيم» . فرمود: آنها هفت نفرند: مغيره‏بن‏سعيد و بيان و صائد نهدى و حارث شامى و عبداللّه‏بن‏الحارث و حمزه‏بن‏عمارة الزبيدى و ابوالخطاب.(همان: ص 368 ح 543 و ص 290 ح 511)
و ايضا روايت كرده است از حفص‏بن‏عمرو نخعى كه گفت: نشسته بودم نزد حضرت صادق عليه ‏السلام پس مردى به خدمت آن‏حضرت عرض كرد كه فداى تو شوم، ابومنصور مرا خبر داد كه او را بالا بردند به نزد پروردگار او و خدا دست بر سر او ماليد و گفت به زبان فارسى: يا پسر ۱ . پس حضرت صادق عليه ‏السلام فرمود كه: خبر داد مرا پدرم از جدّم رسول خدا صلى‏ الله‏ عليه‏ و‏ آله ‏وسلم كه فرمود كه: ابليس از براى خود تختى در ميان آسمان و زمين قرار داده و از براى خود زبانية قرار داده به عدد ملائكه. پس هرگاه دعوت كرد مردى را پس اجابت او كرد و پاشنه‏اى بر زمين گذارد و گامها به جانب او برداشت، شيطان به نظر او مى‏آيد و او را بلند مى‏كند به جانب او و ابومنصور رسول ابليس بود. لعنت كند خدا ابامنصور را. لعنت كند خدا ابامنصور را. تا سه بار فرمودند. (رجال الكشى / 269 ح 546)
و ايضا در سند صحيح، روايت كرده از بريدبن معاويه عجلى كه گفت: حمزه‏بن عمارة بربرى ۲ لعنه للّه‏ ـ مى‏گفت به اصحاب خود كه ابوجعفر يعنى امام محمّد باقر عليه ‏السلام هر شب مى‏آيد به نزد او و مردم هم گمان مى‏كردند كه واقعا آن حضرت خود را به او مى‏نمايد؛ پس اتّفاق شد از براى من كه ملاقات كردم ابوجعفر عليه ‏السلام را پس خبر دادم او را از سخن حمزه. حضرت فرمود: دروغ گفت؛ لعنت كند خدا او را.

1.. در نسخه اصلى آمده است: «يا پس‏تر».

2.. در حاشيه نسخه اصل آمده است: در بعضى نسخ «زبيرى» و در بعضى «يزيدى».

صفحه از 177