سخنها مىگويند بدترين مردماند. (همان: ص 365 ح 528 و به نقل از آن در 26: ج 68، ص 166، ح 19)
از جمله روايتى است كه ايضا كشّى روايت كرده است از مفضّلبن عمر گفت: شنيدم از حضرت صادق عليه السلام اگر برخيزد و ظهور كند قائم ما ابتدا مىكند به دروغگويان شيعه و آنها را مىكشد. (21: ص 366، ح 533)
و ايضا روايت كرده از حضرت صادق عليه السلام از جمله حديث طولانى كه آنحضرت فرمود كه خبر داد مرا پدرم از جدم كه به درستىكه رسول خدا صلى الله عليه و آله وسلم فرمود كه خدا خلق كرد ارواح را پيش از اجساد به دو هزار سال؛ بعد از آن ساكن كرد آنها را در هوا پس آنهايى كه در آنجا يكديگر را مىشناختند، در اينجا با هم الفت دارند و موافقت دارند و آنهايى كه در آنجا همديگر را نمىشناختند، در اينجا هم با هم اختلاف دارند و كسى كه بندد بر ما اهل بيت دروغى را، خدا محشور مىكند او را در قيامت يهودى كور و اگر ادراك دجّال كند، به او ايمان مىآورد و اگر درك نكند او را در قبر به او ايمان مىآورد. (همان: ص 460، ح 741 و به نقل از آن در 26: ج 47، ص 357، ح 64)
و ايضا كشّى نقل كرده كه جماعت غاليها در بعض كتابهاى خود نوشتهاند كه مفضّلبن عمر گفت كه با ابوالخطّاب كشتند هفتاد پيغمبرى را كه همگى آنها را اعتقاد اين بود و فرياد مىكردند كه ابوالخطّاب پيغمبر است يعنى حضرت صادق خدا است و او پيغمبر او است. و مفضّل گفت كه ما دوازده نفر بوديم كه رفتيم به خدمت حضرت صادق عليه السلام پس آن حضرت سلام مىكرد به يكى يكى ماها و نام مىبرد هر يك از ما را به نام پيغمبرى. بعض ما را مىگفت السّلام عليك يا نوح و به بعضى مىگفت: السّلام عليك يا ابراهيم و آخر كسى كه به او سلام كرد من بودم و گفت: السّلام عليك يا يونس. بعد از آن فرمود: تفاوتى ميان پيغمبرها نيست. (همان: ص 390، ح 588)
و ايضا كشى ـ ره ـ از كتاب يحيىبنعبدالحميد حمانى ـ كه در اثبات امامت اميرالمؤمنين عليه السلام تأليف كرده است ـ نقل كرده كه گفت: من گفتم از براى شريك كه قومى هستند كه گمان مىكنند كه جعفربن محمّد ضعيف است در حديث. پس او