تعليقات آيت ‏اللَّه جعفرى بر اصول كافى، شانزده باب از كتاب الحجّه‏ - صفحه 70

كمتر در روز 11 ذى‏القعده سال 153 (5 نوامبر سال 770) متولد شده‏اند. در هر حالت، امام صادق عليه السلام نمى‏توانسته نوه خود را ديده باشد. در اين مورد، علّامه مجلسى اين گونه مى‏نويسد. (در مرآت العقول، ج 3، ص 350؛ البحار، ج 50، ص 30):
«نسخه صحيح آن است كه شيخ صدوق ارائه كرده است؛ در آنجا مى‏بينيم كه به جاى عبارت «آيا او هنوز متولّد نشده بوده است؟»، اين عبارت را مى‏بينيم: «آيا او در آينده، صاحب چنين فرزندى خواهد شد؟»
امام به اين سؤال اين گونه پاسخ مى‏دهد: «بله». (عيون اخبار الرضا عليه السلام، ج 1، ص 24)
طبرسى اين حديث را از كلينى نقل مى‏كند و مى‏گويد: «آيا اين (مطلب) مرتبط با پسرى است كه بعداً متولّد خواهد شد؟» امام پاسخ دادند: «بله». (اعلام الورى، ص 306؛ البحار، ج 50، ص 26)
* ص 433، همان حديث، ذيل «و ذلك سنّة قد مضت»:
يعنى رسم بر اين بوده كه وقتى كسى به نزد حاكم ظالم برده مى‏شده، غسل مى‏كرده و كفن مى‏پوشيده، گويى كه منتظر كشته‏شدن خويش بوده است.
* ص 434 - همان حديث، ذيل «بعد موت هارون بأربع سنين»:
هارون الرشيد در سال 809/193 درگذشت و پسرش محمّد الامين، به خواست پدر، جانشين او شد؛ درحالى كه مأمون برادر امين، حاكم خراسان بود. امين در سال سوم خلافتش، تصميم گرفت كه برادرش مأمون را از قائم‏مقامى و جانشينى خود در امر خلافت، كنار بزند و به جاى او، فرزند خويش را به عنوان جانشين و وليعهد خود منصوب كند. به اين دليل، مأمون لشكرى را به جنگ امين فرستاد (در سال 812/196). در آغاز سال 813/198، امين كشته شد و بغداد فتح گشت. در پى اغتشاشات پيش آمده، فشار از روى اهل بيت (خاندان رسول) برداشته شد و آنها قادر شدند تابه طور علنى، با مردم سخن گويند و به ارشاد بپردازند.
* ص 436 - همان باب، ح 15، ذيل «عن يزيدبن سليط»:

صفحه از 72