آنان به بهترين وجه ممكن با حالت «ريطه» همانند شده كه در واقع، «تشبيه تمثيلى» است. وجه شبه در اينجا برگرفته از حالتها و امور مختلفى است كه بعد از استحكام به زوال مىگرايد.
اثبات خيانت كوفيان نسبت به پيماننامههايشان از طريق تشبيه، به مثلى قرآنى محقّق شده است كه در ميان مسلمانان معروف بود. امّا به علّت زنگار قلبهايشان براى آنان باوركردنى نبود كه اين چنين با زن احمق جاهلى قياس گردند و حالات دروغين و چهرههاى منافقانه آنان، اينگونه برملا گردد. از اين رو، سخت وجدانشان به خود آمد و تحت تأثير سحر بيانى حضرت زينب واقع شدند.
ألا و هل فيكم إلّا الصَّلفُ النَّطِفُ؟ و الصدر الشَّنِفُ؟ و مَلَقُ الإماء؟ و غمزُ الأعداء؟
آيا در ميان شما جز افراد متكبّر، خرفت، كينهتوز، چاپلوس و مزدور كسى وجود دارد؟
استفهام در اين جملات، از معناى اصلى خود خارج گشته و در معناى «تقرير» و «اثبات» به كار رفته است. به عبارت ديگر، حضرت(س) با چند سؤال پى در پى و كوبنده به علت عملكرد كوفيان، اين مفاهيم خائنانه را در وجود آنان و اذهانشان اثبات مىكنند.
«الصَّلِف» يعنى كسى از روى غرور و تكبّر خود را مدح كند؛ به چيزى كه در او وجود ندارد. (15: مادّه صلف) «نَطِف» به كسى مىگويند كه با عيب و ننگ چركين شده باشد. (21: مادّه نطف) «مَلَق» به معناى دوستى و مهربانىاى است كه خالصانه و قلبى نباشد. (4: مادّه ملق) «الشَّنَف» به معناى شدّت كينه يا شخص كينهتوز است؛ (همان: مادّه شنف) «الصدر الشَّنَف» يعنى سينهاى كه از خشم و نفرت لبريز شده باشد. (همان: مادّه صدر) بنابراين حضرت(س) بعضى از مردم كوفه را چاپلوسانى معرّفى مىكنند كه زبانشان قلباً پيمان نمىبندد. از اين رو، لكّه ننگ قتل نيكان و پاكان اهلبيت عليهم السلام را تا