قيامت بر دامان خود دارند و اين لكّه ننگ بسان داغى بر پيشانى آنان است. بعضى ديگر كينهتوزانىاند كه سينه آنان از نفرت و خشم بر اهلبيت عليهم السلام لبريز است و دوستى آنان با اهلبيت عليهم السلام از روى تملّقات زبانى و بسان كنيزكانى است كه در برابر ارباب، براى جلب دوستى او احساساتى دو رويه از خود نشان مىدهند.
منظور از عبارت «غَمْزُ الأعداء» شايد اين باشد كه مردم كوفه با كوچكترين اشارهاى از جانب دشمن، از مسير حق منحرف مىشوند و تابع دستورات آنان مىگردند. به سخن ديگر، شخصيّت كوفيان چنان به پستى گراييده است كه حاكمان براى اجراى دستورات خود كمترين زحمتى را نيز متحمّل نمىشوند؛ بلكه با اشاره ابرو و دست، اين زبونان را تحت خواستههاى خود درمىآموزند.
أو كَمَرْعًى على دِمنَة؟ أو كفضَّةٍ على مَلحُودَة.
كلمه «مرعى» علفزارى است كه گلّههاى گاو و گوسفند در آن براى چريدن رها مىشود و «دِمنة» آثار بر جاى مانده از خرابههاى منازل انسان است كه به سبب كوچ، مأواى حيوانات شود (11: مادّه دمن) و خاك آن با فضلههاى چهارپايان مخلوط مىگردد. از اين رو، در ترجمه ظاهرى عبارت مىتوان گفت كه به سبب رطوبت ناشى از بول حيوانات و كود ناشى از فضله آنان، گياهان بسيار زيبا و سرسبز در آن مكان روييده مىشود. (23: ص 230)
در اين عبارت نيز حضرت زينب (س) از «استعاره تمثيليّه» بهره مىبرند و حالت مردم كوفه را - كه داراى ظاهرى زيبا بودند، امّا باطن و درون آنان به پستى گراييده و نفاق در جان آنان لانه كرده بود؛ به گونهاى كه دروغ، نفاق و زيرپاگذاشتن ارزشهاى الاهى جزء ويژگيهاى عمومى آنان گرديده بود - به حالت آن گياهان به ظاهر زيبا و دلربا با آن حالت رستنگاه كثيف تشبيه مىكنند.
لفظ «ملحوده» به معناى جسم در قبر گذاشته شده است. (21: مادّه لحد) و «فضّه» در اين عبارت مىتواند به دو معنا تعبير گردد؛ نخست به معناى تابلوى زيبايى كه از