فرودآمد.
8-2) رفع ابهام و اشكال از معناى آيه: گاهى ظاهر آيهاى، دلالت بر موضوعى نادرست دارد و لذا دستاويز گمراهان و گمراهكنندگان مىشود؛ نظير دو آيه زير كه به تصريح فخر رازى (17: ج 30، ص 262، ج 31، ص 76) به ظاهر دليل بر «نظام جبر» در عالم، و اجبار و بىاختيارى انسان در اعمال خويش است كه ناگزير چنين برداشت نادرستى، نتايج ناروا همچون ستمديدگى بزهكاران، ستمپيشگى آفريدگار جهان، و بيهودگى تعاليم اديان را نتيجه مىدهد:
و ما تشاؤون إلّا أن يشاء اللَّه... (انسان (۷۶) / ۳۰)و ما تشاؤون إلّا أن يشاء اللَّه ربّ العالمين. (تكوير (۸۱)/ ۲۹)
امّا احاديث اهل بيت - سلاماللَّهعليهماجمعين - بيان مىكند كه اين دو آيه در شأن معصومان نازل شده و اختصاص به ايشان دارد كه هرگز، خلاف خواست و رضاى خدا، نهمىخواهند، نهمىانديشند، نهمىگويند و نه عمل مىكنند. در دو روايت زير دقّت كنيد:
يك. خرج عن أبيالحسن الثالث عليه السلام أنّه قال: «إنّ اللَّه جعل قلوب الأئمّة مورداً لإرادته فإذا شاء اللَّه شيئاً شاؤوه و هو قول اللَّه:(و ما تشاؤون إلّا أن يشاء اللَّه ربّ العالمين.)» (۳۹: ج ۲، ص ۴۰۹؛ ۴۲: ج ۲۵، ص ۳۷۲)
دو. وجّه قوم من المفوّضة و المقصّرة، كاملبن إبراهيم المدنيّ إلى أبيمحمّد عليه السلام، قال كامل: ... فإذا أنا بفتًى كأنّه فلقة قمر من أبناء أربع سنين أو مثلها فقال لي: «... جئت تسأله عن مقالة المفوّضة، كذبوا، بل قلوبنا أوعية لمشيّة اللَّه، فإذا شاء شئنا، و اللَّه يقول:(و ما تشاؤون إلّا أن يشاء اللَّه).» (۴۲: ج ۲۵، ص ۳۳۶ و ۳۳۷)
البتّه هيچ يك از دو حديث بالا، فضاى نزول را ترسيم نكردهاند؛ لكن بيان هر دو امام بزرگوار، مبتنى بر علم ايشان نسبت به شأن نزول است.