چند نكته در باب تواتر، تحدّى و اعجاز قرآن - صفحه 165

هر كافرى ممكن و به آن اثبات نبوّت نبى اكرم خود را تواند كند. به اينكه گويند نبى ما محمّد صلّى اللَّه عليه و آله و معجزه او اين قرآن موجود كه احدى تاكنون مانندش نياورده و نخواهد آورد. و امّا عجز آوردن كه به او معجزه و خارق عادت مى‏شود؛ پس امرى است وجدانى، و اين خارق عادت ممتنع است كه از غير آن جناب باشد كه به او نسبت داده در مقام تحدّى به اينكه از خود آن شخص باشد يا از ثالثى چه لازم مى‏آيد عين لسى در معجزه و آن مثل بروز معجزه در دست كاذب، قبيح است؛ پس محال باشد تمكين دادن خداوند مكلّف را بر آن. پس نفس اعجاز دليل باشد بر انتساب قرآن به آن جناب نه بعكس كه اوّلاً انتساب را به نحوى بايد ثابت نمود تا اعجاز محقّق شود كه اگر نشد، كار اعجاز لنگ شود. ما صدق دعواى آن جناب را بر قرآن فهميديم؛ چه رسد به صدق راوى از آن جناب. و بالجمله اگر سند قرآن بالفرض، منتهى شود به ابوهريره - كه يگانه دهر بود در كذب - به نفس اعجاز قرآن ثابت مى‏شود صدق او به نحو قطع در اين اخبار؛ هر چند در عمر خود غير از دروغ سخنى نگفته باشد؛ چنان‏كه ثابت مى‏شد صدق دعواى رسالت خود آن جناب با آن قرآن؛ چه اين قرآن معجزه كه آن را به آن جناب نسبت داده يا از آن جناب است و هو المطلوب. يا از خود راوى يا از ثالثى و به همان برهان خبرى كه نفى مى‏كند احتمال بودن قرآن را از غير آن جناب با معلوميّت ثبوت انتساب و اينكه ظهور آن به دست آن جناب بوده كه شايد از غير بوده و آن را به خود بسته، نفى مى‏كند جزماً و احتمال اخير را؛ چنانچه بر هيچ منصف بصيرى پوشيده نيست.
4. در قرآن مجيد موجود، قطع نظر از فصاحت و بلاغت، چندين راه اعجاز است كه هر كدام از آن به تنهايى، كافى در اثبات مطلوب و ظهور نسبت و صدق دعواى نبوّت [ وجود دارد] نبوّت و در بيشتر آنها وافى است يك آيه، چند رسد به سوره و تمام [ قرآن‏]: اوّل: اخبار به غيب در مواضع بسيار و صدق تحقّق آن حتّى نصرانى سابق‏الذكر اعتراف نموده به آن در پنج يا شش موضع از آن؛ دوم: شفاء از

صفحه از 170