و استفسار كرده است تا شكّ آنها برطرف شود مانند اين آيه كه خطاب به آنها مىفرمايد: «اگر نمىدانيد از اهل ذكر سؤال كنيد»؛ و يا اينكه شكّ آنها از روى عمد و انكار و اصرار بر آن است كه در اين حالت، خطاب آيه به آنها به جهت بازداشتن ايشان از اين شكّ و تسليم شدن آنها در برابر حق است؛ زيرا آنها در مورد امر ثابت شدهاى كه جاى بحث و جدل ندارد، به مجادله برخاستهاند (از اينرو خدا به پيامبرش مىفرمايد:) «به آنها بگو من پيامبر تازهاى نيستم» يعنى من نيز همانند انبياء گذشته پيامبرى بيش نيستم.
همچنين از ابنعباس نيز در توضيح اين آيه چنين نقل شده كه گفت:
فلم يسأل النبيّ صلى اللَّه عليه و آله و لم يكن بذلك شاكاً، إنما اراد اللَّه بما قال قومه. ۱
پيامبر صلى اللَّه عليه و آله در اين مورد سؤالى نپرسيد و نسبت به وحى الاهى ترديدى نداشت، خداوند در اين آيه، فقط قوم ايشان را اراده كرده است.
صابونى در صفوة التفاسير گويد:
هذا على سبيل الفرض و التقدير، اى ان فرض انك شككت فاسأل، قال ابنعباس: لم يشكّ النبيّ صلى اللَّه عليه و آله و لم يسأل. ۲
اين خطاب به صورت فرض و تقدير آمده، يعنى فرض كنيم كه تو شكّ كرده باشى پس از اهل كتاب سؤال كن. ابنعبّاس گفته است كه پيامبر صلى اللَّه عليه و آله نه شكّ كرد و نه سؤالى پرسيد». اين سخن ابنعباس در درّ المنثور هم با اين عبارت آمده كه پيامبر فرمود: «لا أشكّ و لا أسأل» نه شكّ دارم و نه سؤال مىكنم.
در كتاب «تأويل الآيات الظاهرة فى فضائل العترة الطاهرة» ذيل آيه مذكور و در توضيح آن چنين آمده است:
هذا مثل قوله تعالى (وَاسْأَلْ مَنْ أَرْسَلْنَا مِن قَبْلِكَ مِن رُّسُلِنَا أَجَعَلْنَا مِن دُونِ الرَّحْمَنِ آلِهَةً يُعْبَدُونَ)۳. و معنى «عرض فى قلب رسول اللَّه صلى اللَّه عليه و آله» اي: خطر على باله عظم ما اوحى اللَّه اليه في على و فضله. و لم يكن