مستشرقان يهودى و تفاسير اوّليّه اماميّه‏ - صفحه 20

و استفسار كرده است تا شكّ آنها برطرف شود مانند اين آيه كه خطاب به آنها مى‏فرمايد: «اگر نمى‏دانيد از اهل ذكر سؤال كنيد»؛ و يا اينكه شكّ آنها از روى عمد و انكار و اصرار بر آن است كه در اين حالت، خطاب آيه به آنها به جهت بازداشتن ايشان از اين شكّ و تسليم شدن آنها در برابر حق است؛ زيرا آنها در مورد امر ثابت شده‏اى كه جاى بحث و جدل ندارد، به مجادله برخاسته‏اند (از اين‏رو خدا به پيامبرش مى‏فرمايد:) «به آنها بگو من پيامبر تازه‏اى نيستم» يعنى من نيز همانند انبياء گذشته پيامبرى بيش نيستم.
همچنين از ابن‏عباس نيز در توضيح اين آيه چنين نقل شده كه گفت:
فلم يسأل النبيّ صلى اللَّه عليه و آله و لم يكن بذلك شاكاً، إنما اراد اللَّه بما قال قومه. ۱
پيامبر صلى اللَّه عليه و آله در اين مورد سؤالى نپرسيد و نسبت به وحى الاهى ترديدى نداشت، خداوند در اين آيه، فقط قوم ايشان را اراده كرده است.
صابونى در صفوة التفاسير گويد:
هذا على سبيل الفرض و التقدير، اى ان فرض انك شككت فاسأل، قال ابن‏عباس: لم يشكّ النبيّ صلى اللَّه عليه و آله و لم يسأل. ۲
اين خطاب به صورت فرض و تقدير آمده، يعنى فرض كنيم كه تو شكّ كرده باشى پس از اهل كتاب سؤال كن. ابن‏عبّاس گفته است كه پيامبر صلى اللَّه عليه و آله نه شكّ كرد و نه سؤالى پرسيد». اين سخن ابن‏عباس در درّ المنثور هم با اين عبارت آمده كه پيامبر فرمود: «لا أشكّ و لا أسأل» نه شكّ دارم و نه سؤال مى‏كنم.
در كتاب «تأويل الآيات الظاهرة فى فضائل العترة الطاهرة» ذيل آيه مذكور و در توضيح آن چنين آمده است:
هذا مثل قوله تعالى (وَاسْأَلْ مَنْ أَرْسَلْنَا مِن قَبْلِكَ مِن رُّسُلِنَا أَجَعَلْنَا مِن دُونِ الرَّحْمَنِ آلِهَةً يُعْبَدُونَ)۳. و معنى «عرض فى قلب رسول اللَّه صلى اللَّه عليه و آله» اي: خطر على باله عظم ما اوحى اللَّه اليه في على و فضله. و لم يكن

1.فيروزآبادى، ص ۲۱۹

2.صابونى، ج ۱، ۵۹۷

3.زخرف (۴۳) / ۴۵

صفحه از 40