«... تا آنجا كه مردم از او به نام مهدى ياد مىكردند و كسى نام خود او را بكار نمىبرد.» ۱ شعرا نيز از او با نامهاى «المهدى» و «القائم» و «امامى كه بواسطه او سنت زنده خواهد شد» ياد كردهاند. ۲ در نامه اول، او به ابوجعفر المنصور خليفه عباسى نوشت: «از محمدبن عبداللَّه، المهدى،...» ۳«...اميرالمؤمنين...» ۴با اين حال، ابنكثير مىگويد: «محمّد به خود لقب «المهدى» داد، تا القا كند كه كسى كه در احاديث (از زبان پيامبر) نقل گرديده، او مىباشد. امّا او اين فرد نبود و آنچه او مىخواست و آرزويش راداشت، براى او اتّفاق نيفتاد.» ۵
محمدبن عبداللَّه، ادّعاى خود را در اواخر خلافت بنىاميّه مطرح كرد، امّا آخرين آنها، مروانبن محمّد (750 / 132 - 744 / 127 حكومت - 692 / 72) كه در زمانش حركت محمّد نيرو و قدرتى يافت، با محمد كارى نداشت، اگرچه محمد بسيار تلاش كرد تا حمايت او را به دست آورد. ابوالفرج اصفهانى به سلسله روايى خودش از عبدالعباس فلسطى نقل مىكند: «من به مروانبن محمد گفتم: «محمدبن عبداللَّه به شدّت تشنه قدرت است، زيرا او مدّعى است كه خلافت، از آنِ اوست و به خود نيز لقب «المهدى» داده است. (مروان) گفت: او با من چكار دارد؟ (مهدى) نه او است، و نه هيچيك از فرزندان پدر او. مهدى (حقيقى) پسر يك كنيز خواهد بود.» مروان همچنان از او فاصله مىگرفت تا هنگامى كه (مروان) كشته شد.» ۶
منظور مروان از بيان اينكه مهدى هيچ يك از فرزندان و نوادگان او نيز نخواهد بود، اين معنا بود كه مهدى از فرزندان و نوادگان امام حسن نخواهد بود يعنى بنو الحسن؛ زيرا او، از فرزندان امام حسين عليه السلام است يعنى بنوالحسين عليهما السلام.
1.مقاتل، ص ۲۴۴ و ۲۰۵؛ طبرى، جلد ۳، ص ۱۵۹-۱۵۸
2.مقاتل، ص ۲۴۵ و ۲۴۴-۲۴۳
3.طبرى، ج ۳، ص ۲۹؛ ابنكثير، ج ۱۰، ص ۸۵؛ المبرد الكامل، ج ۴، ص ۱۱۴؛ ابنخلدون، ج ۴، ص ۴
4.العقد الفريد، ج ۵، ص ۷۹؛ المبرد، ج ۴، ص ۱۱۴؛ صبح الاعشى، ج ۱، ص ۲۳۲؛ ابنخلدون، ج ۴، ص ۴
5.البدايه و النهايه، ج ۱۰، ص ۸۴
6.مقاتل، ص ۲۵۸ و ۲۴۷