جمعآورى شده و علىبن ابراهيم آنها را نقل نكرده است. ايشان از طريق سند پيگيرى كردهاند و آن مطالبى را كه خود علىبن ابراهيم روايت كرده، از مطالب شاگردان او تفكيك نمودهاند. دانستنى است كه سند اين روايت به خود على ابنابراهيم بر مىگردد و او آن را از طريق پدرش از ابىهاشم جعفرى نقل نموده است. كلينى همين حديث را به طريق ديگرى از محمّدبن حسن صفّار نقل كرده است. ۱
متن روايت گفتگويى است بين حضرت خضر و اميرالمومنين عليه السلام كه در آن تك تك ائمّه نام برده شدهاند. در حديث بعدى، كلينى از محمّدبن يحيى روايت مىكند كه به محمّدبن حسن گفتم: دوست داشتم كه اين حديث را (يعنى حديث خضر) از طريق ديگرى غير از احمدبن ابى عبداللَّه برقى براى من نقل مىنمودى. در واقع اشاره دارد به اينكه احمدبن ابى عبداللَّه برقى گاهى در جمعآورى مطالب دقّت لازم را نداشته است. او در جواب مىگويد كه او اين حديث را 10 سال قبل از وقوع غيبت براى من نقل كرده است و اين نقل او براى من معتبر است. ۲ بنابراين اين حديث هم قبل از تولّد امام زمان نقل شده و نمىتوان آن را به شاگردان علىبن ابراهيم قمى نسبت داد.
مورد سوم، كتاب سليمبن قيس هلالى است. ايشان ادّعا مىكنند كه اين كتاب اثرى ساختگى در زمان بنىاميّه به منظور تبليغ عليه آنان بوده است. در مقدمه اين كتاب آمده است كه اين روايات توسط يكى از اصحاب اميرالمومنين عليه السلام به نام سليمبن قيس جمعآورى شده و در زمان حجاجبن يوسف وى از عراق به فارس فرار مىكند. در آنجا با فردى بنام ابانبن فيروز ابىعياش آشنا مىشود و اين كتاب را به او مىدهد. ابان به مدينه رفته و كتاب را به اصحاب امام باقر عليه السلام ارائه مىكنند. دكتر مدرسى ادّعا مىكند كه روايات اين كتاب، از باب «الزام الخصم بما الزم عليه نفسه» مىباشد و تمامى رواياتى كه اشاره به ائمّه بعدى دارند، از روايات اهل سنّت گرفته