گزارشى از جلسات نقد و بررسى كتاب مكتب در فرآيند تكامل - صفحه 150

جمع‏آورى شده و على‏بن ابراهيم آنها را نقل نكرده است. ايشان از طريق سند پيگيرى كرده‏اند و آن مطالبى را كه خود على‏بن ابراهيم روايت كرده، از مطالب شاگردان او تفكيك نموده‏اند. دانستنى است كه سند اين روايت به خود على ابن‏ابراهيم بر مى‏گردد و او آن را از طريق پدرش از ابى‏هاشم جعفرى نقل نموده است. كلينى همين حديث را به طريق ديگرى از محمّدبن حسن صفّار نقل كرده است. ۱
متن روايت گفتگويى است بين حضرت خضر و اميرالمومنين عليه السلام كه در آن تك تك ائمّه نام برده شده‏اند. در حديث بعدى، كلينى از محمّدبن يحيى روايت مى‏كند كه به محمّدبن حسن گفتم: دوست داشتم كه اين حديث را (يعنى حديث خضر) از طريق ديگرى غير از احمدبن ابى عبداللَّه برقى براى من نقل مى‏نمودى. در واقع اشاره دارد به اينكه احمدبن ابى عبداللَّه برقى گاهى در جمع‏آورى مطالب دقّت لازم را نداشته است. او در جواب مى‏گويد كه او اين حديث را 10 سال قبل از وقوع غيبت براى من نقل كرده است و اين نقل او براى من معتبر است. ۲ بنابراين اين حديث هم قبل از تولّد امام زمان نقل شده و نمى‏توان آن را به شاگردان على‏بن ابراهيم قمى نسبت داد.
مورد سوم، كتاب سليم‏بن قيس هلالى است. ايشان ادّعا مى‏كنند كه اين كتاب اثرى ساختگى در زمان بنى‏اميّه به منظور تبليغ عليه آنان بوده است. در مقدمه اين كتاب آمده است كه اين روايات توسط يكى از اصحاب اميرالمومنين عليه السلام به نام سليم‏بن قيس جمع‏آورى شده و در زمان حجاج‏بن يوسف وى از عراق به فارس فرار مى‏كند. در آنجا با فردى بنام ابان‏بن فيروز ابى‏عياش آشنا مى‏شود و اين كتاب را به او مى‏دهد. ابان به مدينه رفته و كتاب را به اصحاب امام باقر عليه السلام ارائه مى‏كنند. دكتر مدرسى ادّعا مى‏كند كه روايات اين كتاب، از باب «الزام الخصم بما الزم عليه نفسه» مى‏باشد و تمامى رواياتى كه اشاره به ائمّه بعدى دارند، از روايات اهل سنّت گرفته

1.كافى، ج ۱، ص ۵۲۶

2.كافى ج ۱، ص ۵۲۶

صفحه از 140