حقيقى اشياء، امامان هستند؛ نه خداوند.۱
همچنين از آنجايى كه پيامبر خالق است و همه چيز به وى سپرده شده است، معرفت و شناخت وى، از معرفت خداوند كفايت مىكند و معرفت خداوند ازلى، وجوبى ندارد۲ و بر همين اساس، معتقد بودند معرفت امامان مكفى از عبادات است؛۳ و از اين جهت تابع احكام و حدود نبودند.۴ ايشان همچنين منكر شهادت و فوت امامان بودند۵ كه اين امر بهطور ويژه و جداگانه در مورد حضرت سيدالشهداء گزارش شده است.۶
ظاهراً اين فكر (اعتقاد به عدم فوت امامان) ريشه در اعتقاد آنان به خالقيت و مدبريت امامان در عالم دارد؛ يعنى از آنجا كه امامان خالق و مدبر جهانياناند، امكان ندارد از دنيا بروند بلكه حيات ايشان براى خلق و اداره نظام هستى ضرورت دارد.۷
آنچه از مجموع اين تفكرات به دست مىآيد اين است كه مفوضه گروهى از غاليان بودهاند و در مورد امامان غلو مىكردهاند. البته اينكه به الوهيت امامان معتقد باشند چنانكه اكثر غاليان اين صفت را دارند۸، در جايى ديده نشده است. امّا تفكر غاليانه در افكار ايشان موج مىزند. در برخى از كتب اصلى فرق و مذاهبى كه
1.خاندان نوبختى، عباس اقبال /۲۶۵؛ اصناف الغلاة /۲۰۸ از قول شيخ مفيد.
2.الخدور التاريخيه و النفسية /۲۰۱؛ المقالات و الفرق /۶۱.
3.چنانكه در بسيارى از غاليان اين پندار موجود بوده است درباره غلو و اعتقادات غاليان، علامه مجلسى جمعبندى خوبى دارد. بحارالانوار ۲۵/۲۴۶.
4.در حديثى، امام صادق عليه السلام مىفرمايند: خداوند غلاة و مفوضه را لعنت كند؛ چنين و چنان كردند براى فرار كردن از انجام واجبات و اداء حقوق. بحار ۴۴/۲۷۱؛ علل الشرايع ۱/۲۲۷.
5.عيون اخبار الرضا عليه السلام /۲۱۵؛ بحار ۵۱/۱۸۰ و ۱۰۸ و ۳۵۰.
6.الجذور التاريخية و النفسية /۲۰۱؛ تلخيص الشافى، طوسى ۴/۱۹۸؛ مدرسى /۳۶.
7.اوائل المقالات /۸۴؛ الجذور التاريخية و النفسية، سامى الغريرى /۲۰۱.
8.الوهيت حضرت على عليه السلام اختصاص به همه فرق غلاة شيعه دارد. پطروشفسكى؛ اسلام در ايران /۳۲۲-۳۲۱ و ۳۲۶؛ سوسنة سليمان /۲۳۱ و ۲۴۶ به نقل از محمّد جواد مشكور؛ ترجمه فرق الشيعة /۲۱۶.