انديشه تفويض و آراى مفوضه؛ واكاوى يك خلط ناموفّق‏ - صفحه 142

حقيقى اشياء، امامان هستند؛ نه خداوند.۱
همچنين از آنجايى كه پيامبر خالق است و همه چيز به وى سپرده شده است، معرفت و شناخت وى، از معرفت خداوند كفايت مى‏كند و معرفت خداوند ازلى، وجوبى ندارد۲ و بر همين اساس، معتقد بودند معرفت امامان مكفى از عبادات است؛۳ و از اين جهت تابع احكام و حدود نبودند.۴ ايشان همچنين منكر شهادت و فوت امامان بودند۵ كه اين امر به‏طور ويژه و جداگانه در مورد حضرت سيدالشهداء گزارش شده است.۶
ظاهراً اين فكر (اعتقاد به عدم فوت امامان) ريشه در اعتقاد آنان به خالقيت و مدبريت امامان در عالم دارد؛ يعنى از آنجا كه امامان خالق و مدبر جهانيان‏اند، امكان ندارد از دنيا بروند بلكه حيات ايشان براى خلق و اداره نظام هستى ضرورت دارد.۷
آنچه از مجموع اين تفكرات به دست مى‏آيد اين است كه مفوضه گروهى از غاليان بوده‏اند و در مورد امامان غلو مى‏كرده‏اند. البته اينكه به الوهيت امامان معتقد باشند چنانكه اكثر غاليان اين صفت را دارند۸، در جايى ديده نشده است. امّا تفكر غاليانه در افكار ايشان موج مى‏زند. در برخى از كتب اصلى فرق و مذاهبى كه

1.خاندان نوبختى، عباس اقبال /۲۶۵؛ اصناف الغلاة /۲۰۸ از قول شيخ مفيد.

2.الخدور التاريخيه و النفسية /۲۰۱؛ المقالات و الفرق /۶۱.

3.چنانكه در بسيارى از غاليان اين پندار موجود بوده است درباره غلو و اعتقادات غاليان، علامه مجلسى جمع‏بندى خوبى دارد. بحارالانوار ۲۵/۲۴۶.

4.در حديثى، امام صادق عليه السلام مى‏فرمايند: خداوند غلاة و مفوضه را لعنت كند؛ چنين و چنان كردند براى فرار كردن از انجام واجبات و اداء حقوق. بحار ۴۴/۲۷۱؛ علل الشرايع ۱/۲۲۷.

5.عيون اخبار الرضا عليه السلام /۲۱۵؛ بحار ۵۱/۱۸۰ و ۱۰۸ و ۳۵۰.

6.الجذور التاريخية و النفسية /۲۰۱؛ تلخيص الشافى، طوسى ۴/۱۹۸؛ مدرسى /۳۶.

7.اوائل المقالات /۸۴؛ الجذور التاريخية و النفسية، سامى الغريرى /۲۰۱.

8.الوهيت حضرت على عليه السلام اختصاص به همه فرق غلاة شيعه دارد. پطروشفسكى؛ اسلام در ايران /۳۲۲-۳۲۱ و ۳۲۶؛ سوسنة سليمان /۲۳۱ و ۲۴۶ به نقل از محمّد جواد مشكور؛ ترجمه فرق الشيعة /۲۱۶.

صفحه از 155