انديشه تفويض و آراى مفوضه؛ واكاوى يك خلط ناموفّق‏ - صفحه 144

اين مطلب با ضميمه كردن اينكه در تاريخ جز از سوى اين فرقه غاليانه كه ديگر شيعيان را به عنوان گروه‏هاى مقصر متّهم مى‏كردند، فرقه ديگرى شيعه را به تقصير متّهم نكرده و جزء فرقه مقصره نمى‏داند، تقويت مى‏شود.
البتّه بايد دقت داشت كه در تاريخ هيچ نوع برخورد و تقابل فرقه‏اى و سازمان‏دهى شده‏اى بين مقصره و غاليان يا مقصره و مفوضه گزارش نشده است؛ زيرا از اساس، فرقه‏اى به نام مقصره وجود نداشته است. نهايت چيزى كه وجود داشته اينكه برخى از غاليان (مفوضه) كه به شرح آن پرداختيم، باقى شيعه را مقصره مى‏دانستند؛ ازجمله مشايخ روايى قم را. ابن‏بابويه اين نكته را چنين گزارش كرده است: «علامت مفوضه اين است كه مشايخ قم را متهم به تقصير مى‏كنند.»۱ هرچند آنچه ابن‏بابويه به عنوان علامت ذكر كرده، نمى‏تواند مشخصاً علامت يك فرقه يا گروه فكرى باشد؛ چنانكه شيخ مفيد نيز متذكر اين مطلب شده است.۲ امّا به هرحال اين نسبت تقصير دادن در گروه مذكور، امرى رايج بوده و مى‏توانست تا حدودى مشخص كننده ايشان باشد. بگذريم از اينكه لحن صدوق بيشتر لحن كنايى و اعتراض‏آميز است.۳
غير از ابن‏بابويه علماى ديگر، مانند شيخ مفيد، به طور جداگانه براى مفوضه علائمى ذكر كرده‏اند كه ازجمله نفى قدم امامان است؛ اين مطلب نيز با شاخصه‏هايى كه ما براى مفوضه ذكر كرديم، تنافى ندارد و قابل جمع است. زيرا همچنانكه بررسى شد، مفوضه امامان را مخلوق خداوند مى‏دانند؛ ولى مانند باقى

1.الاعتقادات فى دين الامامية /۱۰۱.

2.شيخ مفيد در اوائل المقالات /۶۵ به اين معنا مى‏گويد: ابوجعفر هركس را كه مشايخ و علماى قم را به تقصير متّهم كند، جزء غلات مى‏شمارد؛ امّا صرف نسبت دادن قميين به تقصير، نمى‏تواند نشان‏دهنده غلو باشد؛ زيرا در ميان برخى از قميين، از مقصرين هم موجودند و صحيح آن است كه بگوييم غالى كسى است كه محققين دينى [ دين‏شناسان حقيقى‏] را مقصر بداند؛ چه از اهل قم باشد؛ چه از اهالى شهرهاى ديگر.

3.همچنين مرحوم صدوق علامت ديگرى را براى مفوضه برمى‏شمرد كه همان عدم فوت امامان است. ر.ك: عيون اخبار الرضا عليه السلام /۲۱۵.

صفحه از 155