صلاح عالم و مخلوقات را به ايشان آموخته، امر خلق را به ايشان واگذار كرده باشد. چنانكه خداوند مىتواند قدرت خلق و علم آن را به هر موجودى كه بخواهد بدهد؛ از اينرو مىتواند اين كار را بر عهده امامان بگذارد. امّا از جهت نقلى احاديثى وارد شده كه برخى مربوط به معجزات پيامبر و امامان است؛ يعنى اينكه معجزات امامان به اراده ايشان كه مقارن اراده خداوند است، صورت مىگيرد تا دليلى بر صدق ادّعاى ايشان باشد؛ مانند شق القمر و تبديل عصا به مار و ديگر معجزات كه اين امر، مطلب حقّى است و مورد تأييد روايات است.۱
اما در مورد غير معجزه، علامه مجلسى مىفرمايد «اخبار زيادى از اعتقاد به آن نهى مىكنند. ضمن اينكه قائل شدن به آن قائل شدن به امرى نامعلوم است۲ و تا آنجا كه ما مىدانيم اخبار معتبرى بر آن دلالت نمىكند و اخبارى كه بر اين معنا دلالت مىكنند مانند خطبه بيان و امثال آن، جز در كتب غلات ديده نمىشوند.»
نتيجه اينكه علامه مجلسى خبر مؤيدى براى اين معنا نيافته است؛ البته امكان اين كه اين معنا تأييد بشود، همچنان موجود است و بحث صغروى مىباشد؛ يعنى در صورت يافتن روايت معتبر مىتوان به اين قسم از تفويض معتقد شد. امّا بدون يافتن روايات مؤيد اين معنا، قائل شدن به آن قول «بما لايعلم» است.
علامه مجلسى روش ديگرى نيز براى تفسير رواياتى كه دلالت بر خلق و رزق امامان دارند، ارائه كرده است و آن اينكه مراد از اين روايات، اين است كه امامان علّت غايى ايجاد ممكنات مىباشند. خداوند متعال ايشان را در زمينها و آسمانها مورد اطاعت (مطاع) قرار داده است و حتّى جمادات به اذن خداوند از ايشان اطاعت مىكنند و هرگاه ايشان چيزى را اراده كردند، خداوند اراده ايشان را رد نمىكند؛ ايشان چيزى نمىخواهند مگر اينكه خداوند بخواهد.
ايشان همچنين راجع به رواياتى كه حاكى از نزول ملائكه و روح بر امامان است،
1.مرحوم علامه وحيد بهبهانى اين مطلب را تأييد مىكند؛ امّا اين معنا را مربوط به تفويض نمىداند.
2.منظور از نامعلوم اين است كه دليل معتبر شرعى بر آن دلالت ندارد.