انديشه تفويض و آراى مفوضه؛ واكاوى يك خلط ناموفّق‏ - صفحه 151

مى‏فرمايد: «نزول ملائكه و روح براى انجام امور دنيا به جهت مدخليت ايشان در امور دنيا و مشورت با ايشان نيست؛ بلكه خلق و امر مربوط به خداوند است و نزول ملائكه و روح جز به جهت اكرام و تشريف و اظهار بزرگى مقام ايشان نمى‏باشد.»

2. تفويض در امر دين‏

اوّل اينكه خداوند به طور عموم همه چيز دين را به پيامبر و امامان واگذار كرده است؛ به طورى كه ايشان بدون دخالت وحى و الهام، هرچه را خواستند، حلال كنند و هرچه را خواستند حرام كنند و آنچه را به ايشان وحى مى‏شود با آراء خود تغيير دهند.
دوم از آنجا كه خداوند پيامبر خويش را به شكلى كامل كرده است كه هيچ چيزى را انتخاب نمى‏كند، مگر اينكه آن چيز حق و درست باشد و هيچ امر بد و خلافى به خاطر وى نمى‏آيد كه مخالف خواست خدا باشد، از اين جهت خداوند تعيين بعضى از امور را به ايشان واگذارده است.
معناى اوّل خلاف عقل و نقل است؛۱ امّا معناى دوم اشكال عقلى ندارد و از سوى ديگر نصوص مستفيضه‏اى بر آن دلالت دارد. مثال‏هايى ازجمله زيادى ركعات نماز۲ و تعيين نوافل نمازها۳ و روزه‏هاى مستحبى و سهم جد در مسأله ارث و غيره، مثالهاى عملى اينگونه تفويض است. از ميان علماى شيعه نيز ظاهر كلام كلينى و اكثر محدّثان تأييد اين معنا است.
امّا قول صدوق كه كلامش موهم نفى اين معنا است، بايد به تفويض به معناى اول تأويل شود؛ چرا كه خود او اخبار زيادى را كه معناى دوم را تأييد مى‏كند، در كتب خويش آورده است.

1.«ماينطق عن الهوى ان هو الا وحى يوحى» علامه مجلسى همچنين انتظار وحى از سوى پيامبر را براى پاسخگويى به مردم، دليل بر بطلان اين معناى تفويض ذكر كرده است.

2.هفت ركعتى كه به ۱۰ ركعت نماز يوميه اضافه شده است.

3.اندازه ركعات نوافل (۵۱ ركعت در شبانه روز)

صفحه از 155