كمالات ماورايى و سنّت الاهى‏ - صفحه 33

كائنات‏اند. ۱
حلقه نهايى اين بحث نيز چنين شكل مى‏گيرد: اعتقاد به ويژگيهاى فرابشرى كه از ابتدا در زبان دين مطرح نبود و در قرن دوم توسط غاليان ساخته شد، در هزاره اخير به يك باور عمومى تبديل شده و به لازمه ذاتى امامت بدل گشته است.
در اين مقاله به‏سان نگاشته‏هاى فوق، از ورود گسترده به مباحث دقيق كلامى خوددارى شده و از قرآن به عنوان مهم‏ترين منبع متقن اسلامى - تاريخى كمك گرفته شده است.۲ ما در ابتدا و در مطلع اين مقال، به بررسى واژه «فرابشر» پرداخته‏ايم. اين واژه‏اى است كه در اين‏گونه نوشته‏ها به فراوانى از آن استفاده شده امّا از بررسى مفهوم آن به شدّت غفلت شده است. آنچه در اين مقاله پى مى‏گيريم، اين است كه نشان دهيم برخلاف ادّعاى فوق، قرآن از وجود يك نظام ويژه اعطاى كمالات سخن مى‏گويد. لذا هرگونه استدلالى كه بر فقدانِ كمالات تأكيد ورزد يا اعتقاد به وجود برخى كمالات غيرعادى در انبيا و اوليا را به ساخته‏هاى قرون بعدى نسبت دهد، واقعيّت اسلامى - تاريخى موجود را ناديده گرفته است. اين نظام را در چند حوزه بررسى مى‏كنيم:
نخست آنكه خداوند كمالاتى را به‏طور خاص به پيامبران عطا كرده است.
دوم آنكه خداوند كمالاتى را به‏طور خاص به غير پيامبران ارزانى داشته است.
سوم آنكه خداوند در مواردى، نحوه مواجهه جهان خارج با اوليايش را به گونه‏اى خاص متمايز كرده است.
افزون بر آنكه اصولاً امتيازدهى ويژه خداوند، اختصاص به انبيا و اوليا نداشته و حتّى اشيا نيز از اين امور بهره برده‏اند.

1.مدرّسى طباطبايى، ص ۶۱ . دقّت كنيم كه چگونه در اين‏گونه نوشته‏ها بدون بررسى كلامى، برخى مباحث امامت به غلو نسبت داده مى‏شود.

2.در اين مقاله، سعى كرديم كه از ظواهر آيات قرآن بيشترين بهره‏بردارى را داشته باشيم و از ديگر گزارشهاى تاريخى كمتر استفاده كنيم؛ تا اعتراضات سندى بر محتواى مقاله بى‏تأثير باشد.

صفحه از 58