مىكنند يا از اندوختههاى پنهانى انسانها سخن مىگويند، قطعاً موجوداتى فرابشر به حساب مىآيند.
جالب آنكه لزوماً توانايىهاى چنين افرادى، براى همگان قابل دسترس نيست؛ يعنى تمامى آحاد بشر نمىتوانند با تلاش و زحمت بسيار، توانايى فكر انيشتين و قدرت فراوان آن وزنهبردار يا توانايى ويژه آن مرتاض را كسب كنند. دسترسى به اين رتبه آنقدر نادر است كه اگر شخص ديگرى نيز بتواند در اين عرصه قدم بگذارد، ما او را نيز داراى توانايى ممتاز و با تعريف فوق، فرابشر مىخوانيم.
2-2) فرابشر از نگاه عقل
تعريف مذكور از فرابشر، فرابشر را به لحاظ عرف نشان مىداد؛ امّا ممكن است مقصود از فرابشرى، امرى باشد كه رسيدن به آن براى بشر بما هو بشر ممتنع و غير ممكن باشد. روشن است كه هيچگاه بشر نمىتواند خدا باشد يا خود را به وجود آورد يا مستقلاً و بدون اذن خداوند، در عالم تصرّف كند. عقل، شراكت خالق و مخلوق با رعايت دقيق معناى شراكت را منكر است و استغنا از خدا را براى مخلوق محال مىداند. در عين حال، همين عقل، مثلاً، دست خدا را در آگاه كردن يك مخلوق به تمامى علوم بسته نمىبيند و لذا انكارِ عقلىِ برخوردارى از توانايىها و علومِ غير معمول، كاملاً نادرست و فاقد وجاهت علمى است.
افزون بر اين، اصولاً بسيارى از غيرممكنهاى ديروز، امروز ممكنها و امور طبيعى تلقّى مىشوند. اين نيست جز آنكه عقل اين گونه امور را در حوزه ممكنات مىداند و در حوزه ممتنعات نمىشمرد. از اين رو، بايد پذيرفت كه عقل، داشتن توانايىهاى فوقالعاده را امرى ممكن مىداند و با آن مخالفت عقلى نمىكند.
قرآن نيز به بحث عقلى اشاره مىكند. خداوند در قرآن به انسان تذكّر مىدهد كه حق دارد ملكش را به هر كه صلاح مىداند، عطا كند ۱و به هر كه مىخواهد به فضل خود، عنايت كند. ۲
1.بقره (۲) / ۲۴ ؛ اعراف (۷) / ۱۲۸
2.آلعمران (۳) / ۷۳ ؛ مائده (۵) / ۵۴