مىشناسد؛ بنابراين بايد مهدويّت را در اين فرهنگ - آن هم با نگاهى جامع به تمام آموزههاى آن - نگريست.
به نظر مىرسد در اين فرهنگ، مهدويّت با چهار بُعد اصلى پيوند مستقيم دارد: بُعد جايگاه «مهدويّت و هندسه تعاليم وحى» كه هرمى شكل است و تا حدودى اهداف، راهبردها و رهيافتهاى حركت امام مهدى را نمايان مىسازد؛ عرصه «مهدويّت و حركت اصلاحى انبيا» كه نظريه مهدويّت را حلقهاى از حلقات حركت توحيدى انبيا مىشناساند كه تحقّق همه جانبه و گسترده وعده آنهاست؛ بُعد «مهدويّت و امامت» در فرهنگ دينورزى كه آموزه نصب، برترى (امامت از رسالت) و عصمت را به بار مىآورد؛ و امام مهدى را در رتبه امامت مىنشاند؛ و سرانجام پيوند «مهدويّت و اهل بيت»، چرا كه امام مهدى به اتّفاق فريقين، از اهل بيت پيامبر خداست. اين پيوند، ابعاد بسيار متنوع و فرازمندى را از آموزههاى مهدويّت به ارمغان مىآورد.