عقل - صفحه 190

بازمى‏دارد.
أُخِذَ مِن قَوْلِهِمْ قَدِ اعْتُقِلَ لِسانُهُ إذا حُبِسَ وَ مُنِعَ الكَلامَ.
اين تعبير (عاقل)، از گفتار عرب گرفته شده كه وقتى زبان كسى محبوس گرديده و از سخن گفتن بازداشته شود، مى‏گويند: قد اعتقل لسانه.
در پايان، ابن‏منظور در بيان وجه تسميه عقل، «يَعْقِلُ» را در كنار «يَحْبِسُ» مى‏نشاند:
سُمِّيَ العَقْلُ عَقْلاً، لاَنَّهُ يَعْقِلُ صاحِبَهُ عَنِ التَّوَرُّطِ فِى المَهالِكِ: أىْ يَحبِسُهُ.
عقل را عقل ناميده‏اند؛ چرا كه دارنده خود را از فروغلتيدن به مهلكه‏ها بازمى‏دارد.
البتّه روشن است كه اين بازدارندگى و منع، درونى است، نه اينكه خارجاً از آدمى سلب اختيار كند.
5. در كتاب معجم الفروق اللّغويّة - كه تفاوت‏هاى ميان معانىِ كلمات قريب‏المعنى را بيان مى‏دارد - درباره علم و عقل مى‏خوانيم:
الْفَرقُ بَيْنَ الْعِلْمِ وَ الْعَقْلِ أَنَّ الْعَقْلَ هُوَ الْعِلْمُ الأَوَّلُ الَّذي يَزْجُرُ عَنِ الْقَبائِحِ. وَ كُلُّ مَنْ كانَ زاجِرُهُ أَقْوى‏، كانَ أَعْقَلَ. ۱
اينجا تصريح شده كه عقل نوعى علم است: «العقل هو العلم»؛ يعنى اساساً عقل و علم، يك سنخ دارند. هر دو از مقوله فهم و درك‏اند و البتّه اين به خودى خود، امرى وجدانى است.
امّا آنچه عقل را نسبت به علم تمايز مى‏دهد، بنابر گفته ياد شده، دو نكته است: يكى آنكه عقل، «علم اوّل» است و ديگر آنكه عقل، بازدارنده از بديهاست. بهترين معنايى كه براى «اوّل» بودن اين علم خاص (عقل) به نظر مى‏رسد، اين است كه بگوييم عقل اكتسابى نيست. ادراك‏هاى عقلى، مبتنى بر تعليم و تعلّم نيست؛ بلكه فهم خوبى و بدىِ عقلى بدون هيچ تعليمى، از ابتداى بلوغ در انسان حاصل مى‏شود. تا زمانى كه كودك علم به حُسن يا قُبح افعال ندارد، عامل بازدارنده هم

1.عسكرى، ص ۳۶۶

صفحه از 196