فحواى كلام علّامه چنين است كه كذب، خبر دادن از امرى است بهخلاف واقعيّت آن؛ چه گوينده معتقد به درستى اين كلام باشد و چه نباشد و اين، قول مشهور است.
امّا برخى گفتهاند صدق در جايى بهكار مىرود كه كلام گوينده، معتَقَد وى نيز باشد، بهخلاف كذب. برخى نيز گفتهاند اگر كلام گوينده، هم مطابق واقع و هم موافق اعتقاد وى بود صدق است و اگر با واقع مخالف بود يا گوينده خود بدان اعتقادى نداشت، كذب است.
با اين بيان، اگر كسى معتقد به درستى امرى نباشد ولى بر آن گواهى دهد، دروغ گفته است؛ هرچند خبر، درست و مطابق واقع بوده باشد. شايد قرآن نيز به همين معنا اشاره كرده است، آنجا كه مىگويد:
(إِذا جاءَكَ الْمُنافِقُونَ قالُوا نَشْهَدُ إِنَّكَ لَرَسُولُ اللَّهِ وَ اللَّهُ يَعْلَمُ إِنَّكَ لَرَسُولُهُ وَ اللَّهُ يَشْهَدُ إِنَّ الْمُنافِقينَ لَكاذِبُون.)۱
هنگامىكه منافقين به نزدت آمدند و گفتند كه گواهى مىدهيم پيامبرِ خدايى، [ فريب مخور] و خدا مىداند كه تو رسول اويى و خدا گواهى مىدهد كه منافقان، دروغ گويند.
افترا
افترا در لغت بهمعناى جعل دروغ و چيزى را از خود درآوردن است ۲ كه در فارسى به آن تهمت مىگوييم چنان كه فيّومى مىگويد:
افترى عليه كذباً: اختلقه. ۳
فروق اللغات - كه تفاوت معنا و كاربرد لغات را بيان مىكند - در توضيح معناى «كذب» و «افترا» مىنويسد:
«افتراء» خاصتر از دروغ است؛ زيرا «افتراء» كذب در حقّ ديگرى است، در جايى كه وى راضى نيست، بهخلاف «كذب» كه ممكن است متكلّم در حقّ خود دروغ بگويد. لذا به كسىكه مىگويد: «چنين كارى را انجام دادم و