بررسى سيماى امام على و خلافت ايشان در قصيده جلجليّه عمروعاص‏ - صفحه 110

بخششى را از عمروعاص دريغ ورزيد و با تعمّد در گمراهى، ملك مصر را به عبدالملك سپرد و به اين خدمتگزار جفا كرد (بيتهاى 55 -57):

و لمّا مَلَكتَ حَماةِ الأنامِ‏و نالت عَصاكَ يدَ الأوَّلِ‏
مَنَحتَ لِغيرى وزنَ الجبالِ‏و لم تُعطِنى زِنةَ الخَردلِ‏
و أنحَلتَ مصراً لِعبدِ المَلِك‏و أنت عنِ الغَيِّ لم تَعدِلِ‏
پس از اين همه، عمرو عاص از اينكه معاويه را يارى كرده، احساس ندامت مى‏كند و با صراحت از غدير و جانشينى امام على عليه السلام مى‏گويد:
اى فرزند هند! از روى جهل خود تو را بر علىّ افضل برترى داديم و يارى رسانديم و با برفراز بردن تو، خود به مرتبه پست تنزّل كرديم.
تو را بر كسى برترى داديم كه پيامبر در باره‏اش سفارشهاى ويژه كرده بود؛ كسى كه در روز غدير، پيامبر پيش از پراكنده شدن حاجيان، برفراز منبرى، با در دست داشتن دستش، به فرمان پروردگار بلندمرتبه با بانگى رسا پرسيد: آيا من بر شما از جانتان سزاوارتر نيستم؟ آن هنگام كه پاسخ گفتند: آرى چنين است، به خواست يگانه ايزد، او را امير همه مؤمنان قرار داد و فرمود: هر كه را من سرپرست اويم و از خودش برجانش سزاوارتر، اينك على، سرپرست اوست و چه خوب سرپرستى است! سپس دست به دعا برآورد كه پروردگارا! دوست بدار آن كه على را دوست بدارد و دشمن آن كس باش كه با او دشمنى ورزد. سپس مردم را به پيوستن به عترت پاكش فرمان داد و از پيمان‏شكنى بر حذر داشت؛ چراكه شكننده پيمان با عترت پيامبر، پيوندى با آن حضرت صلى اللَّه عليه و آله نخواهد داشت.
در اين لحظه شيخ تو اى معاويه! ( عمر بن خطاب ) هنگامى كه ديد رشته پيوند حيدر عليه السلام با مردم ناگسستنى است، تبريك‏گويان جلو آمد و گفت: به‏به! على، مولاى شماست! اى مردمان، او را پاس بداريد؛ زيرا وى سرور من و همه شماست (بيتهاى

صفحه از 121