تبيين مباحثى از توحيد در پرتو معارف اهل بيت عليهم السلام (2) - صفحه 145

و تنزيهى است. سلبى معنا كردن صفات خدا براى اين است كه به تشبيه نيفتيم و نشان دهيم كه اين صفات هرگز نمى‏توانند مفهوم ايجابى داشته باشند. در روايات نيز به همين نحو عمل شده است. پس اين ادّعا كه سلبى معنا كردن صفات خدا به تعطيل مى‏انجامد، صحيح نيست (و لازم يا ملزوم قول به اشتراك لفظى نيز نيست):
إِنَّمَا۱سُمِّيَ اللَّهُ عَالِماً لِأَنَّهُ لَا يَجْهَلُ شَيْئاً فَقَدْ جَمَعَ الْخَالِقَ وَ الَْمخْلُوقَ اسْمُ الْعَالِمِ وَ اخْتَلَفَ الْمَعْنَى.۲
فَقَالَ الرَّجُلُ فَكَيْفَ سَمَّيْنَا رَبَّنَا سَمِيعاً فَقَالَ لِأَنَّهُ لَا يَخْفَى عَلَيْهِ مَا يُدْرَكُ بِالْأَسْمَاعِ وَ لَمْ نَصِفْهُ بِالسَّمْعِ الْمَعْقُولِ فِي الرَّأْسِ وَ كَذَلِكَ سَمَّيْنَاهُ بَصِيراً لِأَنَّهُ لَا يَخْفَى عَلَيْهِ مَا يُدْرَكُ بِالْأَبْصَارِ مِنْ لَوْنٍ أَوْ شَخْصٍ أَوْ غَيْرِ ذَلِكَ وَ لَمْ نَصِفْهُ بِبَصَرِ لَحْظَةِ الْعَيْنِ.۳

روشن است كه تنزيه، اختصاص به اوصاف جسمانى ندارد و همه معانى و اوصاف منتسب به مخلوق را بايد از خدا نفى كرد:
فَمَعَانِي الْخَلْقِ عَنْهُ مَنْفِيَّةٌ.۴
بايد توجّه داشت كه مقصود از كلمه «معنى» در لغت‏۵ و در لسان روايات، «ما عُنى به» است. پس «معنى» يك لفظ، همان شى‏ء موجود در خارج (يا در ظرف تحقّق واقعى خودش) است كه بر آن دلالت مى‏كند. (معنى = مسمّى). مثلاً معناى «ماء»، آب موجود در خارج است.۶ بنابراين مى‏توان گفت خدا معنايى است كه با اسماى الهى بر آن دلالت مى‏شود:

1.حصر با «إنّما» مفيد اين معناست كه عالم ناميده شدن خدا فقط به اين جهت است كه او جاهل نيست. به عبارت ديگر، عالم معنايى جز ناجاهل ندارد.

2.كلينى، ج ۱، ص ۱۲۰، باب آخر و هو من الباب الأول‏

3.كلينى، ج ۱، ص ۱۱۶، باب معانى الأسماء و اشتقاقها

4.مجلسى، ج ۴، ص ۲۹۳، باب ۴، جوامع التوحيد به نقل از توحيد صدوق‏

5.لسان العرب، ج ۱۵، ص ۱۰۶، معنى كل كلام مقصده.

6.البتّه مباحث زيادى در اينجا قابل طرح است كه بايد در جاى خود به آن پرداخت. از جمله اينكه با اين عنايت، حساب مفاهيم كلّى و يا معدومات چگونه خواهد بود.

صفحه از 147