كلام با شخص و شخصيّت گوينده قطع مىشود. ما مىمانيم و دليلى كه براى سخن آمده است. اگر دليل قانعكننده باشد، مدّعا را مىپذيريم و اگر نباشد، نمىپذيريم. ديگر مهم نيست كه استدلال كننده على عليه السلام باشد يا ديگرى. از اين پس دليل پشتوانه سخن است نه گوينده صاحب كرامت آن.
مرحوم ميرزاى اصفهانى رحمه اللَّه عليه در مباحث خود اين گونه سخنان را بهروشنى بررسى كرده و حوزه هريك را به دقّت بيان داشته كه در نوع خود كمنظير است. قبل از پاسخ به اين سؤال چند نكته بايد معلوم شود:
اوّلا - خداوند براى بشر دو حجّت معرفى كرده و فرمان هر دو را لازمالاجراء خوانده است:
1. حجّت داخلى يا عقل
2. حجّت خارجى يا انبيا و اوصياى ايشان.
مرحوم ميرزا در تبيين اين كلام مىفرمايد:
مِن البديهياتِ الأوّليّةِ أنّ الحجّة بالذات هو العقل ... و هي۱ الحجّة الداخليّة الإلهيّة كما ورد عليه الأخبار في الكافى و غيره من أنّه رسولُ اللَّهِ الداخلىُّ و حجّةُ اللَّه الباطنىّ و هو الشّرع الداخلُ كما أنّ الشّرعَ هو العقلُ الخارجُ .... ۲
از بديهيّات اوّليّه آن است كه حجّتِ بالذات، عقل است... كه حجّت درونى الهى است، چنانكه اخبار در كتاب كافى و منابع ديگر آمده كه عقل، فرستاده خداوند در درون انسان و حجّت باطنى خداست و شرع درون است، چنانكه شرع، عقل بيرون است...
نيز مىفرمايد:
إنّ لنا معاشرَ المسلمينَ التّابعينَ لسيّدِ المرسلينَ بلْ لجميعِ الملّييّنَ و الإلهيّينَ برهانَيْنِ و حجّتَيْنِ و دليلَيْنِ لا ثالثَ لهما و هما العقل و هو الحجّة الدّاخل و
1.به اعتبار «الحجّة» ضمير «هي» آمده است.
2.الكلام في حجّيّة القرآن، ص ۲