شرع را با هم مخلوط نكرد. اينگونه كلّىگويىها موهم ابطال شريعت آسمانى است و بىنيازى بشر از وحى را ادّعا مىكند. گر چه نمىتوان گفت غرض اصلى نويسندگان اينگونه مطالب، چنين گمانى است.
بايد نويسندگان و انديشمندان مسلمان حدود كلام را رعايت كنند تا سخنانشان ميان آيندگان اسباب بد فهمى در دين و موجب گرايش به بىنيازى از آيين آسمانى نشود.
در اينجا يك نكته بسيار مهمّى باقى مىماند كه بيان آن بسيارى از مشكلات فكرى جوانان انديشمند را در باب اجتهاد حلّ مىكند. زيرا يكى از گرههاى فكرى نسل كنونى همين موضوع اجتهاد و تقليد و حيطه آن است. اين سخن بر آنان كه دستى در آثار مكتوب و غير مكتوب كنونى دارند پوشيده نيست و نيازى به نقل اقوال در اين زمينه نمىباشد. ما با بيان نظرگاه مرحوم ميرزا قدس سرّه در باب اجتهاد، اين بحث را به اتمام مىبريم.
نكتهاى كه مرحوم ميرزاى اصفهانى در باب اجتهاد در شريعت خاتم پيامبران و ديانت الهى اسلام تذكر دادهاند، حقيقتى است كه بيانگر جاودانگى اين دين براى مردم تمام اعصار و قرون است. ايشان مىفرمايد:
... الحمدُِللَّه عَلى تأسيسِ الشّارعِ المقدّسِ جميعَ حقائِقِ شريعَتِه علَى الضروريّاتِ العقليّةِ و البديهيّاتِ الفطريّةِ بحيثُ لا يُنكِرُه أحدٌ و كلُّ مَن تَكلّمَ في الأصولِ العمليّةِ لَا يَذهبُ إلى غيرِ مَا أظهَرْناه مِن هذِهِ الأمورِ البديهيّةِ. انّما الإختلافُ بينَهم يكونُ في التحريرات أى الدخولِ و الخروجِ و إلّا فَهُمْ عقلاءٌ علماءٌ فقهاءٌ لا يُنكرونَ ما فَطَرَ اللَّهُ عليه العقولَ و أسّسَ عليه الشرائعَ. فالعقلُ لا يقولُ إلّا بما قلنا و الشرعُ أيضاً لا يقولُ في مقامِ الإثباتِ إلَّا بِما قلنا و الفقهاءُ و الأصوليّونَ كلّاً و طرّاً مُجتمِعونَ عليه. فهذا بحسبِ مقامِ الثّبوتِ.