فرو مى بَرَد». بلكه حتى مناسك حج, در زندگى خلفا دچار تغيير شد; زيرا پيامبر گفته بود: «اگر آنچه از كارِ من سپرى گشته دوباره باز مى آمد, قربانى نمى كردم و اگر نبود كه قربانى با خود آورده ام, [بدون قربانى كردن,] از اِحرامْ خارج مى شدم»; زيرا مناسك حج, پيوسته در حركت و تغيير و جَدَل با مناسك ابراهيم بوده است: بسيارى از آن, در اوّلِ دعوت و [بخش] كم ترى در آخر آن, به عنوانِ گونه اى از جدلِ پيوستگى و گسستگى با دين ابراهيم و آداب و مناسك جاهلى. برخى از اصلاح طلبان (مُحْدِثين), مشكلِ جاهليتِ سده بيستم و اقتضائات آن و آنچه را جديداً برنگاهِ شرعْ عارض شده, برانگيخته اند. انگار اسلام, به تازگى از «جاهليت اوُلى» فراغت يافته است!
همچنين پيامبر, اجازه داد شكوفه درخت خرما را كه هنوز نارس باشد (الحربة), به رُطب و تمر بفروشند; چنان كه به يك اعرابى اجازه داد كه براى دفع ضرر, قبل از قربانى كردن, سر بتراشد; زيرا جانورانِ سرش او را آزار مى دادند. خود پيامبر, نخستْ انگشترى سيمين پوشيد كه نقش «محمّد رسول اللّه» بر آن بود و سپس پوشيدن زر و سيم را بر مردانْ حرام كرد و انگشترِ خود را بيرون آورد. اين تغيير, ضرورتاً نَسخ نيست; بلكه هماهنگى با شرايط است. براى مثال, در آغاز, پس از سه روز, چيزى از قربانيِ حج نمى مانْد; ولى پيامبر, پس از يك سال, روا داشت كه از گياه اذخر, بهره بگيرند; زيرا عقيده پيدا كرد كه مردم به آن احتياج دارند. اين, درست همان مشكل روزگار ماست: فراوان بودن قربانى در ايام حج و خشك و منجمد ساختن گوشت ها [براى مصارف آينده]. نيز, اول فرمان داد مارها را بُكشند و بعداً آنها را رها كرد; زيرا مارها از جانواران آشيانه دار هستند. ۱
باز در سنّت, نَسخ هست كه اين, دلالت بر آن مى كند كه سنّت, دچار تغيير و تبديل مى شده است. براى مثال, در ارث, مال براى فرزند بوده است و وصيّت, براى والدين. سپس اين سنّت, نَسخ شد و بهره مرد, دو برابر ارث و ميراث زن گرديد; براى هر يك از والدين, يك ششم و براى زن, يك هشتم و يك چهارم و براى شوهر, نصف و يك چهارم
1.ج۲, ص۷۸ و ۸۳; ج۵, ص۶۴; ج۳, ص۸۹; ج۹, ص۱۰۲ و ۱۳۸; ج۲, ص۱۹۶; ج۳, ص۵ و ۱۸۵; ج۳, ص۹۸; ج۵, ص۱۵۸ و ۱۶۴; ج۸, ص۱۶۶; ج۷, ص۱۳۴; ج۴, ص۱۵۴.