از نقد سند تا نقد متن(4) - صفحه 52

روزِ فتحِ مكّه, تاريخ «به سود عرب ها» ورق خورد. راوى نگفت: «به سود مسلمانان». ۱
سپس ويژه سازى (تخصيص) «عرب» به «قريشْ» صورت مى پذيرد; زيرا قرآن به زبان عرب و به گويشِ قريشْ نازل شده است. بخارى, عنوانى ويژه اين باب مى سازد: «اگر بر سر چيزى در عربيّت قرآنْ اختلاف پيدا كرديد, آن را به زبان قريش بنويسيد; زيرا قرآن به زبان ايشان فرود آمده است» واژه «عقرى» به معناى «حلقى», به زبان قريش است. از زبان يا لسان قريشْ نام برده مى شود, نه صرفاً گويشِ از قريش. كار, از زبان به پيشه يا شغل و تمدّن مى گرايد; چرا كه قرشيانْ داراى كشت و كارند; چنان كه مردى اعرابى به پيامبر گفت: «اين جا جز قرشى يا انصارى يافت نمى شود. چون ايشان اهل كشت و كارند; ولى ما اهل كشت و كار نيستيم».
سپس درجات, بالا مى گيرد و امتيازى براى قريش مى گردد: «قُرشيان, ميانه ترين و گزيده ترينِ عرب از نگاه نژاد و پايگاه اند». اينان در ميان جماعت عرب, داراى تيره هاى خود, هستند: «بهترين زنانى كه سوار شتر شدند, زنان قريش اند». سياست در ميان قريش است: «هيچ كس قريش را دشمن ندارد, مگر آن كه خدا او را با صورت در ژرفاى دوزخ افكنَد و اين تا هنگامى است كه اينان دين را به پا دارند». نيز: «اين كار [پيشوايى مسلمانان] در قريش خواهد ماند, اگر چه تا آن جا كه تنها دو تن بمانند». در روايتى ديگر آمده است: «دوازده امير خواهد بود». راوى ديگر افزوده : «كه همه شان از قريش اند». اسلام, با خويشاوندى پيروز شد و ميراث بر اساس خويشاوندى تعيين گرديد. بلكه حتى خود پيامبر, داراى احساسى عربى و قُرشى در محيطى شُعوبى است. و حتى قريش را با «فَخِذ»ها و «بطن»هاى آن, متمايز مى گردانَد و نه تنها به نبوّت مى نازد, بلكه همچنين به نسبتش با عبدالمطّلب:
أنــا النّـبــى لا كــذب أنا ابن عبدالمطّلب. ۲

1.ج ۶, ص ۱۹۹; ج ۵, ص ۱۵۰ و ۱۹۱.

2.ج ۶, ص ۲۲۴; ج ۹, ص ۱۸۵; ج ۸, ص ۲۱۱; ج ۹, ص ۷۲; ج ۷, ص ۸۵; ج ۴, ص ۲۱۸ - ۲۱۹; ج ۹, ص ۷۸ و ۱۰۱; ج ۴, ص ۵۲ و ۳۹; ج ۵, ص ۸۶ و ۱۷۸.

صفحه از 58