اصحاب حديث، حديث گرايي و حديث زدگي - صفحه 106

لكن سَلفيان حتى اين اعتراض معقول و منطقى را نپذيرفته و به شدت به دفاع از چنين رواياتى برخاسته اند؛ زيرا انكار روايات صحيح را جايز نمى دانند، ۱ تا آن جا كه منكر سنت صحيح را كافر دانسته اند، خواه حديث متواتر باشد يا آحاد. ۲

2. تكيه بر روايات مخالف عقل و موهم تشبيه

اصحاب حديث، با توجه به معتبر ندانستن احكام عقل در تفسير نصوص از يك طرف و تساهلى كه در قبول اخبار از سوى ديگر از خود نشان دادند، راه را براى دخالت روايات سست و مردود در تفسير گشودند. گروهى از اصحاب حديث ـكه صراحتاً به تشبيه و تجسيم روى آورده بودندـ در اين زمينه بر ديگران پيشى گرفته، به افراط گرويدند و بسيارى از روايات ضعيف را نقل و بدان استناد كردند. مخالفان، آنان را «حشويه» ناميده اند. در وجه تسميه آنان به اين نام، اقوالى ذكر شده است از جمله آن كه حميرى (م 573ق) مى نويسد:
سمّيت الحشوية حشوية لانّهم يحشون الاحاديث التى لا أصل لها فى الأحاديث المروية، والجميع يقولون بالجبر والتشبيه وانّ اللّه موصوف عندهم بالنفس واليد والسمع والبصر. وقالوا: كل ثقة من العلماء يأتى بخبر مسند عن النبى(ص) فهو حجة؛ ۳
حشويه را از آن جهت حشويه ناميده اند كه احاديث بى پايه را در احاديثْ وارد كرده اند؛ همگى قايل به جبر و تشبيه اند و خداوند را موصوف به نفس، دست، سمع و بصر مى دانند و معتقدند كه هرگاه يكى از عالمان ثقه خبر مسندى را از پيامبر نقل كند، معتبر است.
يعنى بدون آن كه توجهى به واسطه هاى موجود در سند داشته باشد. اين سخن حكايت از تسامح ايشان در قبول خبر و عدم پايبندى ايشان به وثاقت تمام راويان سند دارد. پيش تر، سخن شهرستانى ۴ را درباره مشبّهه و عقايد آنان يادآور شديم؛ كسانى كه نه تنها تعابير استوا، وجه، يد و... را در آيات بر ظاهر حمل مى كردند، كه همين شيوه را در روايات نيز جارى مى دانستند؛ رواياتى هم چون: «خلق آدم على صورة الرحمن»، «حتى يضع الجبّار قدمه فى النار»، «قلب المؤمن بين اصبعين من أصابع الرحمن» و... را به معانى جسمانى تفسير مى نمودند. وى تصريح مى كند كه اينان اخبار دروغى را ساخته و آنها را به پيامبر اكرم(ص) نسبت مى دادند كه بيشتر آنها را از يهوديان اقتباس كرده بودند. وى

1.ر. ك: حجية احاديث ال آحاد فى الاحكام والعقايد، الامين حاج محمد احمد، جده: دارالمطبوعات الحديثة، اول، ۱۴۱۰ ق، ص ۷۸ به بعد.

2.همان، ص ۹۵.

3.الحور العين فى الملل والنحل، ابوسعيد نشوان حميرى، مصر، ۱۹۴۸م، ص ۳۴۱، به نقل از: التمهيد فى علوم القرآن، محمدهادى معرفت، ج ۳، ص ۵۷ ـ ۵۸.

4.ملل و نحل، ج ۱، ص ۱۰۵ ـ ۱۰۶.

صفحه از 117