مبانى وضع شناسى در «الموضوعات» ابن جوزى
سيد محمد جواد وزيرى فرد ۱
شرح احوال ابن جوزى
ابوالفرج عبدالرحمان بن على جوزى قرشى (متولّد 510 و متوفّاى 597ق) از دانشمندان پركار اهل سنّت و داراى تصنيفات متعدّد است. طبق گفته خود وى، تصنيفاتش به صد كتاب مى رسد كه از جمله آنهاست:
1) التفسير الكبير، 2) المنتظم فى تاريخ الأمم، 3)تهذيب السنن، 4) المغنى فى الفقه، 5)مناقب أحمد بن حنبل، 6) مناقب عمر بن الخطاب، 7) جامع المسانيد و الألقاب، 8)منهاج المريدين، 8) الحدائق، 9) الوفا فى فضائل المصطفى، 10) فنون الأفنان فى عجائب القرآن، 11)تلبيس ابليس، 12) الموضوعات، و… .
الموضوعات، در نظر اهل سنّت از مراجع مهم احاديث موضوع است و خود ابن جوزى، آن را در قالب كتابى به نام «اللئالى المصنوعة فى الأخبار الموضوعة» خلاصه كرده است.
اين كتاب در چهار باب اصلى: «ذمّ الكذب والكذّابين»، «فى حديث: من كذب علىّ…»، «فى الوصية بالعناية بانتقاد الرجال» و «فيما اشتمل عليه كتاب الموضوعات» تنظيم شده كه اين باب آخر، داراى حدود پنجاه فصل است كه طبق ترتيب كتابهاى فقه، تدوين شده است.
ابن جوزى از علماى مكتب فقهى حنبلى است و ارادتش به احمد بن حنبل در همه آثارش، بخصوص در كتاب «مناقب أحمد بن حنبل» آشكار است و اين ارادت، آن قدر زياد است كه مرزهاى تعصّب را در هم نورديده است. نيم نگاهى به كتاب او درباره ابن حنبل، گواه اين ادّعاست.
از نكات بارز و چشمگير در عقايد و افكار ابن جوزى، اين است كه متأسفانه وى در دايره انصاف و بر محور انديشه غير جانبدارانه و بدون تعصّب نچرخيده و كتابهاى علمى خود را به افكار عاميانه و انديشه هاى سست و مكابرانه و مشحون از تعصّب نسبت به شيعه (و به گفته خود او: رافضيان)، آلوده است.
با كمال تأسّف، اين رفتار ابن جوزى، او را به ورطه اى انداخته است كه بدون اينكه به خود زحمت تحقيق بدهد، همچون عوام ـ اگر نگوييم عالما عامدا ـ مطالب بى اساسى را به شيعه نسبت داده و انديشه هاى كاملا روشن مكتبى چون تشيّع را با اتّهاماتى واهى به نقل از مشايخ نااهل، در رديف يهود قلمداد كرده است.
وى پس از آنكه يك دسته بندى ساختگى و افترا آميز از رافضه ( كه از نظر او همان شيعه اماميه است) ارائه مى كند و آنها را وضّاع و كذّاب و عوام و جهّال معرّفى مى نمايد، با الفاظ «أنبأنا» و «حدّثنا»، افترائات بزرگ و بغض آلودى را به شيعه نسبت مى دهد.
ابن جوزى به نقل از همان مشايخ از شعبى نقل مى كند:
اى مالك! اگر [از اين مردم] بخواهم كه بنده من باشند و بر گرده آنها سوار شوم يا اينكه خانه ام را پر از طلا كنند تا براى عملى دروغ جعل كنم، اين كار را انجام مى دهند… تو را از افكار گمراه كننده كه بدترين آنها رافضه است، بر حذر مى دارم… گرفتارى رافضه، گرفتارى يهود است… يهود مى گويند تا زمانى كه مسيح(ع) دجّال را بيرون كشد، جهاد جايز نيست و رافضه مى گويند تا زمانى كه مهدى(عج) خروج كند، جهاد جايز نيست… يهود، قدرى از قبله رو مى گردانند و رافضه هم چنين مى كنند… همين طور كه يهود تورات را پاره پاره كرده اند، رافضه قرآن را پاره پاره كرده اند. يهود، خون مسلمانان را مباح مى دانند؛ رافضه نيز چنين اند… يهود، كينه جبرئيل را در دل دارند و مى گويند در ميان فرشتگان، او دشمن ماست و رافضه مى گويند كه جبرئيل در آوردن وحى اشتباه كرده است… گروهى از يهود و نصارا به واسطه دو خصلت بر رافضه ترجيح و برترى دارند. از يهود پرسيدم: «بهترين امّت شما چه كسانى هستند؟»؛ پاسخ دادند: «اصحاب موسى(ع)»؛ و از نصارا همين سؤال را كردم؛ پاسخ دادند: «اصحاب عيسى(ع)»؛ و از رافضه پرسيدم: «بدترين امّت شما چه كسانى هستند؟»، پاسخ دادند: «اصحاب محمد(ص)». به آنان گفته شد كه براى اصحاب پيامبر(ص) طلب مغفرت كنند؛ امّا آنان، ايشان را دشنام دادند. ۲
اين گونه افترائات بى پايه و اساس است كه ابن جوزى را در نظر محقّق منصف، از مرتبه يك عالم محقّق، به يك عامى متعصّب و مفترى تنزّل مى دهد و على رغم اينكه دو جلد كتاب «الموضوعات» را درباره احاديث جعلى تأليف نموده است، او را به معناى واقعى در رديف بزرگترين جاعلان و به قول خودش: «رئوس الكذّابين وأركانهم» كه «لايساوى فلسا» قرار مى دهد و به آنان كه حقيقت اعتقاد شيعه را مى دانند و اين افترائاتى را (كه «وضوح الكذب فيه أظهر من أن يحتاج الى وصف») نسبت به شيعه مى خوانند، اين حق را مى دهد كه او را «مبتدع صاحب هوا» بدانند و احيانا اگر معاصر او بوده اند، گفته باشند: «هو رجل سوء… يستأهل أن يحفر بئر فيلقى فيه» يا اينكه «يحلّ ضرب عنقه». او خود، مسئول اين نظرها و موضعگيرى هاى محقّقانه عليه خودش است؛ زيرا اگر نگوييم: «كان ردىء الاعتقاد»، لااقل بايد گفت «غفل من الاتقان و كتب على التوهّم فوقعت المناكير فى كلامه و كتابه» و «كان غاليا فى الحنبلية» و «كان لايدرى مايقول».
در استمرار همان افكار نادرست و اطّلاعات غلط و تعصّب آميز است كه ابن جوزى به اهل بيت(ع) ـ كه مورد احترام قاطبه امّت و تمامى فرق اسلامى هستند ـ توهين مى كند و حديث امام عسكرى(ع) را موضوع و مجعول شمرده و توهين آميزترين الفاظى را كه در مورد وضّاع و جعّال به كار برده مى شود، در مورد آن حضرت و پدران بزرگوارش به كار برده، مى گويد:
هذا حديث موضوع والحسن بن على صاحب العسكر هوالحسن بن على بن محمد بن موسى بن جعفر أبو محمد العسكرى، آخر من تعتقد الشيعة الامامية، روى هذا الحديث عن آبائه وليس بشىء. ۳
وقتى اهل بيت(ع) كه مورد احترام تمام فرق اسلامى هستند، اين چنين مورد اهانت ابن جوزى قرار گيرند، جاى آن هست كه گفته شود: «ما أسمج كلامه» و «كلّ الناس أحبّ الىّ منه».
اينك پس از اين مختصر كه در مورد افكار ابن جوزى نگاشته شد و هرچند كه او «خرج عن حدّ العدالة» و «لايتابع كلامه» و «يضع الاعتقاد على الثقات والشيعة والمعصومين من أهل البيت(ع)»؛ امّا در اين تحقيق، روش وضع شناسى او را مورد بررسى قرار خواهيم داد و صرف نظر از افكار و انديشه ها و تعصّبات او و صرف نظر از صحّت يا عدم صحّت احاديثى كه نقل كرده و موضوع بودن آنها را اعلام كرده، تنها به مبانى وضع شناسى او، در حدّ اين مجال، اكتفا مى نمايم.
1.عضو هيئت علمى گروه الهيّات دانشگاه قم.
2.الموضوعات، ج۱، ص۲۵۲ـ۲۵۳.
3.همان، ص۳۱۱.