تدوين حديث(5) : منع تدوين؛ توجيه ها و نقدها (2) - صفحه 24

است و آنگاه در توجيه آن نوشته است:
عمر با اين برخورد [زندانى كردن آنان به دليل نقل حديث] آنان را متهم نمى ساخت، بلكه اين عمل نوعى سختگيرى بود براى اينكه هيچ كس جز با اطمينان از صحت روايت، آن را گزارش نكند. ۱
سخن فوق بيانگر اين ديدگاه است كه عمر بسى نگران سلامت نقلها و پيراسته سازى دين از ناهنجاريها بود و از سر احتياط در معارف دين، از نشر حديث جلو مى گرفت! آقاى «محمد خطيب عجّاج» نيز اين ديدگاه را پذيرفته و تصريح كرده است كه منع عمر از تدوين و نشر حديث، مرتبط است با كسانى كه فهم دقيقى از احاديث نداشتند و در نقل استوار نبودند. ۲

نقد اين ديدگاه

در اينكه پيامبر(ص) به كتابت حديث رخصت داده اند ترديدى نيست؛ حتى باورمندان به منع و نهى، به استمرار آن باور ندارند و در روزهاى واپسين عمر رسول اللّه(ص) امر به كتابت و يا جواز و رخصت كتابت را قطعى مى دانند و احاديث منع پيشين را، منسوخ. ۳
اكنون يكى بنگريم كه آيا جناب خليفه بر حراست از دين دلسوزتر از رسول اللّه(ص) و در احتياط بر سلامت دين، پر دغدغه تر از پيامبر(ص) بوده است. پيامبر بر كتابت امر مى كند و به نشر آن تأكيد مى ورزد و با ندايى بلند فرياد مى زند:

۰.نضر الله عبداً يسمعَ مقالتى فبلّغها.

۰.وبارهاى بار در فرجام سخنش فرمايد:فليبلغ الشاهدالغائب. ۴

1.شرف اصحاب الحديث، ص۹۷ ـ ۹۸

2.تاريخ دمشق، ج۳۹، ص۱۰۸

3.السنّة قبل التدوين، ص۱۰۵ و ۱۰۶

4.منهج النقد فى علوم الحديث، ص۴۲ . الباعث الحثيث ، ص۱۲۷، الحديث والمحدثون، ص۱۲۴، السنّة قبل التدوين، ص۳۰۷، تاريخ المذاهب الفقهية، ص۲۴، علوم الحديث، ص۸

صفحه از 26