تدوين حديث(5) : منع تدوين؛ توجيه ها و نقدها (2) - صفحه 28

اين بزرگواران ناموجه است.
اكنون بيفزاييم كه «اقلال» (كم گويى و اندك گويى) يعنى چه؟! خليفه چه اندازه از نقل را اندك و چه مقدار را «اكثار» تلقّى مى كرده است؟ ديگر اينكه چه فرقى است ميان كم و زياد «حديث» پيامبر و «سنّت» رسول اللّه(ص) كه نور و هدايت است؟ آيا نمى شود تصور كرد كسانى استوارانديش و استوار گوى باشند كه بسيار بگويند و درست بگويند، بسيار نقل كنند و استوار نقل كنند؟ آيا شايسته تر نبود كه خليفه بر درستگويى و استوار نويسى و ضبط و ثبت درست امر مى كرد؟ به هر حال اين نكته بسى تأمل برانگيز است؛ و چنين است كه «ابن حزم» با طرح اين پرسشها بر اين باور مى رود كه اصلاً نسبت اين مطلب به عمر درست نيست، چرا كه افزون بر آنچه ياد شد «كلام رسول اللّه(ص) يا خير است و يا شر»، افزون گويى در «خير» نيز خير است و اندك شر هم شر است، و بهرحال چندى و چونى افزونى و اندكى چيست؟ و بدين سان «ابن حزم» سخن كسانى را كه اندك گويى در حديث را مستحب مى دانند بى برهان و بى اساس تلقى كرده است. ۱
«ابن عبدالبرّ» نيز با تأمل در آنچه آورديم بر اين باور رفته است كه اساساً موضع عمر، جلوگيرى از اشاعه كذب بر رسول اللّه(ص) بوده است و نه جلوگيرى از نقل و گسترش حديث، وگرنه از آفتاب روشن تر است كه كلام پيامبر(ص) از دو حال خارج نيست: يا خير است و يا شر، اگر خير باشد ـ كه هست ـ پس زياده گويى در آن و نشر گسترده آن فضيلتى ديگر است، و اگر شر باشد ـ كه نيست ـ مى شود تصوّر كرد كه عمر مى گويد «شر» بگوييد ولى اندك؟ بدين سان روشن است كه عمر اين همه را براى جلوگيرى از گسترش دروغ و… گفته است. ۲
امّا بر اساس آنچه پيش تر آورديم اين توجيه ها راهى به ديهى نمى برد؛ منع عمر عام بوده است و جز كسانى اندك و همسوى با حاكميت، امكان نقل نداشتند، و توجيه هاى منع تدوين، اهداف عالمان و محدثان را بر نمى آورد، بايد راز و رمز منع تدوين و نشر حديث را در چيز و يا چيزهاى ديگر جست، كه پس از اين بدان خواهيم پرداخت.

1.الأحكام فى أصول الأحكام، ج۱، ص۲۵۲ به بعد.

2.جامع بيان العلم، ج۲، ص۱۰۰۷ ـ ۱۰۰۸

صفحه از 26