تدوين حديث(5) : منع تدوين؛ توجيه ها و نقدها (2) - صفحه 4

«ابن صلاح» نيز پس از آنكه احاديث رخصت در كتابت را گزارش مى كند، در مقام جمع اين گونه حديثها با احاديث منع تدوين از جمله مى نويسد:
نهى از كتابت در روزگارى بوده است كه هراس داشتند قرآن با حديث درآميزد و پس از آنكه زمينه اين هراس زدوده شد، كتابت حديث، رخصت يافت. ۱
«عبدالكريم بن محمد سمعانى مروزى» نيزاين نگرش را پذيرفته و نوشته است:
كتابت حديث در آغاز روا دانسته نشده تا قرآن با حديث درنياميزد و چون اين زمينه از بين رفت، كتابت حديث روا گشت. ۲
از محققان معاصر دكتر «صبحى صالح» اين ديدگاه را پذيرفته و نوشته اند:
رسول اللّه(ص) در آغازين سالهاى نزول وحى، براى اينكه قرآن و حديث در هم نياميزد از كتابت حديث نهى كرد، بويژه آنكه قرآن و حديث در يك صحيفه نگاشته شود. امّا پس از آن چون حافظان قرآن فراوان شدند و بخش عظيمى از آن نازل شد، ضمن رخصتى عمومى، لزوم كتابت حديث را اعلان كرد. ۳
اين توجيه از يكسو در تعليل و تحليل احاديث نهى از كتابت بكار گرفته شده است و از سوى ديگر در توجيه عدم كتابت در قرن اوّل و منع كتابت از سوى خلفا. اكنون بنگريم اين توجيه و تحليل از چه مايه استوارى و درستى برخوردار است.

نقد

قرآن كريم در اوج بلاغت و ستيغ فصاحت است. مانند ناپذيرى قرآن كريم مطلق است و هيچ كلام را در آوردگاه سخن، ياراى هماوردى با آن نيست. اين حقيقت روشن تر از آن است كه نيازى به تبيين و تأكيد داشته باشد، بدين جهت اين پندار كه «قرآن» با «حديث» در

1.مقدمة ابن صلاح، تحقيق: بنت الشاطى، ص۳۸۷، علوم الحديث، ابن صلاح، تحقيق: نورالدين عتر، ص۱۸۲

2.ادب الإملاء والاستملاء، ص۱۴۶

3.علوم الحديث و مصطلحه، ص۲۰

صفحه از 26