مخالفان نگارش حديث در صدر اسلام(3) - صفحه 3

123ـ دو عبارت كلى در مورد اصل مزبور وجود دارد. ۱ نخستين عبارت ـ كه در تلمود بابلى است ـ مى گويد: «نمى توانى كلمات مكتوب را به گونه شفاهى (cal peh) نقل كنى؛ ۲ نمى توانى كلمات شفاهى را بنويسى». ۳
  دومين عبارت ـ كه در تلمود فلسطينى است ـ مى گويد: «كلماتى كه به گونهٌ شفاهى نقل شده اند، [بايد] به صورت شفاهى [نقل شوند] و كلماتى كه به صورت مكتوب نقل شده اند، [بايد] به صورت مكتوب [نقل شوند]». ۴
عبارت هاى ديگرى در تلمود بابلى، به طور خاص، به شريعت (halachot) مربوط است. يكى از عبارت ها اين است: «اين كلمات ۵ را مى توانى بنويسى؛ اما شريعت را نمى توانى نوشت». ۶ عبارت ديگر، اين است: «كسانى كه شريعت را مى نويسند، همانند آنان اند كه تورات را مى سوزانند و كسى كه از آنها ياد بگيرد، پاداشى دريافت نخواهد كرد». ۷
  ممنوعيت هاى ديگر كه ممكن است انگيزه هاى متفاوتى داشته باشد، به انواع ديگر يهوديت خاخامى مربوط است. در تلمود فلسطينى، يكى از خاخام ها كتابى راجع به هاگادا (haggadah تقريبا مترادف با «قصص») مى بيند و آرزو مى كند كه اى كاش دستى كه آن را نوشته است، بريده شود! ۸ در توسفتا (Tosefta) و هر دو تلمود آمده است: «آنها كه بركت ها (berakhot) را مى نويسند، مانند كسانى اند كه تورات را مى سوزانند». ۹
ترگوم مكتوب (ترجمهٌ كتاب مقدس) نيز مورد مخالفت واقع شده است. در تلمود فلسطينى، خواندن آن در كنيسه از روى نسخه مكتوب، محكوم شده است. ۱۰ هر دو تلمود، داستانى را روايت مى كنند كه در آن، مخالفت با ترگومى (Targum) از «كتاب ايوب»، با دفن كردن آن در بنايى كه در «كوه معبد» در دست ساختمان بوده است، ابراز شده است ۱۱ و در تلمود بابلى، اين داستان براى آن گفته شده تا دانشمندى را سرزنش كند كه وقتى با او مواجه شدند، بر سر ميزى نشسته بود و اين   كتاب را مى خواند. ۱۲
گفته هايى هم به نفع نگارش هست؛ هرچند از لحاظ شماره، اندك اند. ۱۳ تنها گفته كلى، در نسخه بدل ـ كه تا حدى پوزش خواهانه (lishana aharina) است ـ يكى از متن هاى اصلى تلمود بابلى است ۱۴ : «آنها [به گفته هايى كه نوشتن را ممنوع مى كنند] پاسخ مى دهند كه خاخام ها [در واقع] بر آنچه به طور حفظى (girsayhu) آموخته اند، اعتماد مى كنند؛ [اما] از آنجا كه [خطر] فراموشى هست، آن را مى نويسند و در جايى به امانت مى سپارند و هنگامى كه چيزى را فراموش كنند، به كتاب نگاه مى كنند». ۱۵ اما گفته شده كه اين نسخه بدل را كائون ها بعدا به متن افزوده اند. ۱۶ دفاع هايى هم از نگارش   هاگادا (haggadah) صورت گرفته است.
دو دانشمند، به يك كتاب هاگاداى (haggadah) راجع به نسبت (Sabbath)، مراجعه مى كنند و از اين كار دفاع مى كنند كه بدى آن، كمتر از ناپديد شدن تورات از اسرائيل است. ۱۷ اين نظريه هم بيان شده كه هركس هاگادا (haggadoh) را از كتابى بيآموزد، آنچه را آموخته، زود فراموش نخواهد كرد. ۱۸
سرانجام اينكه: نظر شاذى هست، مبنى بر اين كه مى توان عقيده تازه را نوشت. ۱۹ قابل توجه است كه اين گفته ها بر آن است كه نوشتن را به منزله كارى كه بدى آن كمتر است، موجّه جلوه دهد، نه كارى ذاتا در خور تحسين.
چنانكه ديده شد، اين مطلب ها در هر دو تلمود، آمده است. با وجود اين، در خور توجه است كه همهٌ مرجع هاى ذكر شده و كسانى كه از آنها روايت كرده اند، هر جا نام آنها ذكر شده است، فلسطينى اند. ۲۰ از لحاظ تاريخى، مطلب هاى مخالف نوشتن، به مرجع هايى نسبت داده شده كه از سده نخست ميلادى تا آغاز سده چهارم، گسترش دارند؛ و مطلب هاى به نفع نوشتن، به مرجع هاى سده سوم نسبت داده شده است. بحث عمدهٌ راجع به اين مسئله، در تلمود بابلى، على القاعده مى بايست پس از نيمه نخست سده چهارم، گردآورى شده باشد. ۲۱ شايد   در خور توجه باشد كه يكى از مراجع، با نوشتن قانون ها مخالف، ولى با نوشتن هاگادا (haggadah) موافق است. ۲۲

1.در مطالب بعدى، بسيارى از منابع تفسيرى كتاب مقدس يهود را كه تاريخ آنها را نمى توان به طور مطمئنى مربوط به دوران پيش از اسلام دانست، كنار گذاشته ام. براى آگاهى از مطلب هاى ديگرى كه اين منابع عرضه مى كنند، نگاه كنيد به ارجاع ها و نقل قول هايى كه در Mavo,pp.۶۹۴f و Epstein آمده است.

2.به طور تحت اللفظى: «گفتن».

3.Babylonian Talmud, Gittin, f.۶۰b.۱۳, Temurah, f.۱۴b.۱۰ (كه در اينجا ترتيب عبارت ها بر عكس است). من تلمود بابلى را از چاپ هاى مجدّد ويلناwilna به سال ۶۸ ـ۱۸۸۰ با برگ شمارى استانداردى كه در ترجمه سانسينو Soncino به كوشش ل.اپشتاين L.Epstein، لندن، ۵۲ـ۱۹۳۵ نيز آمده است، نقل مى كنم. (در نقل متن هاى خاخامى، همان شيوه اى را كه در متن هاى عربى مراعات مى كنم، به كار مى برم: fبه جاى folio (شماره صفحه)، و شماره اى كه پس از نقطه مى آيد، شماره سطر است). مأخذ اين گفته، ربّى يهودا بار نحمانى (R.yehudah bar Nahmani) «شارح» ربّى شمعون بن لاقيش (ريش لاقيش R. shim’ on ben laqish )Resh laqish است.

4.palestinian Talmud, Megillah, ۴:۱ )Venice,c. ۱۵۲۲,f.۷۴d.۱۶=M. Hengel et al. (ed.),übersetzung des Talmud Yerushalmi, Tübingen, ۱۹۷۵-,Band II/۱۰, p.۱۳۵; also J. Neusner et al. (trans.), The Talmud of the land of Israel, Chicago and London, ۱۹۸۲-, XIX, p.۱۴۲). اين گفته را ربّى حگاى (R. Haggai) از ربّى سموئيل بار اسحاق (R. Samuel Bar isaac) نقل كرده است.

5.اشاره است به سفر خروج، سى و چهارم، ۲۷: «و خداوند به موسى گفت: اين كلمات را بنويس؛ زيرا كه به حسب (’al-pi) اين سخنان، با تو و اسرائيل عهد بسته ام».

6.Babylonian Talmud, Gittin, f.۶۰b.۱۶; ibid., Temurah, f. ۱۴b.۱۳ مرجع بى نام را از مكتب ربّى اشماعل (R. Ishmael) داشته اند.

7.Babylonian Talmud, Temurah, f.۱۴b.۵. اين گفته را ربّى ابّا (R. Abba) پسر ربّى حيّا بار ابّا(Bar Abba R. Hiyya) از يوحانان (Yohanan) نقل كرده است. نيز مقايسه كنيد گفته مجهول القائلى در تفسيرى بر Magillat ta’anit: «ما قانون ها را در كتاب نمى نويسيم». (H. Lichtenstein, ”Die Fastenrolle, eine untersuchung zur jüdisch-hellenistischen Geschichte“, in Hebrew union college Annual, ۸-۹,۱۹۳۱-۲, p.۳۳۱.۶).

8.(palestinian Talmud, shabbat, ۱۶:۱ (f. ۱۵c.=trans. Neusner, XI, p.۴۱۲. خاخام مورد نظر، ربّى حيّا بار ابّا (R.Hiyya Bar Abba) است.

9.Tosefta, shabbat, ۱۳:۴ (ed. S. Lieberman, New York, ۱۹۵۵-, II,p.۵۸, line ۱۵= J.Neusner et al. (tranas.), The Tosefta, New York and Hoboken, ۱۹۷۷-۸۶, II,p.۴۹, with Commentary in S. Lieberman, Tosefta Ki-fshutah, New york, ۱۹۵۵-,III.p.۲۰۶); Babylonian Talmud, Shabbat, f. ۱۱۵b. ۸; Palestinian Talmud, Shabbat, ۱۶:۱ (f.۱۵c.۲۹= trans. Neusner, XI,p. ۴۱۱). گويندهٌ اين سخن، ناشناس است؛ اما در داستانى كه پس از آن مى آيد، ربّى اشماعل (R. Ishmael) برطبق آن عمل مى كند (نك: پايين، بند ۱۳۲، پانوشت۶۰۵).

10.(Palestinian Talmud, Megillah, ۴:۱ (f.۷۴d.۱۵=Hengel,übersetzung, Band II/۱۰, p.۱۳۵; also trans. Neusner, XIX, p.۱۴۲. اين سرزنش را ربّى حگاى از ربّى سموئيل بار اسحاق نقل كرده است.

11.(Babylonian Talmud, Shabbat, f. ۱۱۵a. ۴۱; palestinian Talmud, Shabbat, ۱۶:۱ (f.۱۵c. ۵=trans. Neusner, XI, p.۴۰۹). دستور دفن كردن را ربّان گملئيل Rabban Gamaliel ؛جدّ) صادر كرده است.

12.Babylonian Talmud, Shabbat, f.۱۱۵a. ۳۹ ربى يوسه (R. yose)، اين داستان را از پدرش حلفتا (Halafta) نقل كرده كه بدين سان، ربّان گملئيل (نوه) را سرزنش كرده است.

13.چنانكه شولر(Mündliche Thora”, pp.۲۱۳-۲۱“) ياد آور شده است.

14.Babylonian Talmud, Temurah, f. ۱۴b.۱۴.

15.اين نسخه بدل در حاشيهٌ كاملا سمت راست متن تلمود ( پاورقى ها) از: (Shittah mequbbeset (=Soncino translation, ۹۹n.۲ آمده است؛ و نك: Besalel Ashkenazi, Shittah mequbbeset ‘al massekhet Temurah, ed. Y.D.Ilan, Bene Beraq, ۵۷۳۵, p.۴۷ من از قرائت و ترجمهٌ اپشتاين، پيروى مى كنم (Mavo, pp.۶۹۶, ۶۹۸). ليبرمن «به امانت سپردن» متون مكتوب را شكلى از انتشار مى داند (Hellenism in Jewish Palestine, p.۸۶)؛ اما در مورد كنونى، سياق عبارت، به راستى اين نكته را تأييد نمى كند.

16.اپشتاين اظهار مى دارد كه همين متن در يكى از پاسخ هاى گائونى به صورت سخنان خود گائون (Mavo, p.۶۹۶) آمده است. ليبرمن از اين مطلب چنين استنباط مى كند كه اين عبارت، «نتيجه تحريفى است كه بعدها در تلمود رخ داده» (Hellenism in Jewish Palestine, p.۸۶n.۲۶)؛ اما عبارت مربوط در اين پاسخ گائونى كه اپشتاين و ليبرمن به آن اشاره دارند، چنان متفاوت است كه نمى توان آن را روايتى از نسخه بدل مورد بحث ما دانست. M.S.weisz “süeridim me-ha-Genizah”, in L. Blau (ed.), Festschrift zum ۵۰ jührigen Bestchen der Franz-Josef-landes-rabbiner schule in Budapest, Budapest, ۱۹۲۷, Hebrew section, p.۹۶, lines ۸-۱۰).

17.Babylonian Talmud, Temurah, f.۱۴b.۱۵

18.(Palestinian Talmud, Berakhot, ۵:۱ (f.۹a.۱۰=Hengel übersetzung, Band I, p.۱۴۱; also trans. Neusne, I.p.۱۹۶. مرجع نقل شده، ربّى يوحانان است.

19.Babyjlonian Talmud, Temurah, f.۱۴b. ۱۴. صاحب اين نظر، مشخص نشده است.

20.براى آگاهى از جزئيات درباره دانشمندانى كه در پانوشت هاى پيشين ياد شده اند، نك: فهرست اسامى خاص در Strack, Introduction the Talmud and Midrash.

21.اين بحث در تلمود بابلى(Babylonian Talmud, Temurah, f.۱۴b) از نامه اى پديد مى آيد كه ربّى ديمى (R.Dimi) مى خواسته است از فلسطين براى ربّى يوسف (R. Joseph) در بابل بفرستد و حديثى را كه به تازگى از ربّى جرمياه (همان، برگ a۱۴، ۴۱) شنيده بود، براى وى گزارش كند. اين خاخام ها در نيمه نخست سدهٌ چهارم پرورش يافتند.

22.يعنى ربّى يوحانان (نك: بالا، پانوشت هاى ۵۴۴و۵۵۴ به بعد)؛ نيز مقايسه كنيد با نقش هاى ريش لاقيش (بالا، پانوشت۵۵۴) و «شارح» او (بالا، پانوشت ۵۴۰).

صفحه از 46